از برش کودتای بیست و هشت مرداد سال سی و دو تا کنون، ایران در سیاست خارجی آمریکا و به ویژه در جریان انتخابات ریاست جمهوری و رقابت نامزدهای دو حزب جای گاهی بس مهم دارد و به هر نسبت که شاه، به جمهوری خواهان پناه می برد، از دموکرات ها، توسری بیش ـ تری می خورد. هنگامی که اختلاف شاه و علی امینی، نخست وزیر وقت، بر سر چه گونه گی اصلاحات ارضی و برچیدن نظام خان خانی و بساط ارباب و رعیتی و دیگر اصلاحات ضروری برای تامین نیروی کار ارزان و گسترش صنایع مونتاژ، اوج گرفت، شاه برای کسب موافقت امریکا با برکناری علی امینی از سمت نخست وزیری، به ناچار به خواسته های جان کندی، رئیس جمهور وقت آمریکا تن داد.
پیروزی جیمی کارتر، نامزد حزب دموکرات در انتخابات سال هزار و نهصد و هفتاد و شش بر جرارد فورد، نامزد جمهوری خواهان، که در جریان رقابت های انتخاباتی، با ارزیابی از شکست سنگین آمریکا در ویتنام، ایران تحت دیکتاتوری شاه و سه کشور، کره جنوبی، فیلیپین و اندونزی را در خظر تهاجم کمونیست ها ارزیابی نمود، به اپوزیسیون لیبرالی این چهار کشور و از جمله ایران، وعده ی دموکراسی، به خوان جیمی کراسی لیبرالی داد. وعده ای که اگر در ایران مثل سه کشور دیگر عملی نشد و به یک دموکراسی لیبرالی نینجامید، در مقابل چراغ سبزی بود برای اپوزیسیون ضد کمونیستی ایران، و بی گمان در عروج اسلام گرایان و کسب رهبری خمینی که ریشه در توده های متوهم داشت، بی تاثیر نبود.
در رقابت بین جیمی کارتر و رونالد ریگان، در سال هزار و نهصد و هشتاد هم، ریگان با جمهوری اسلامی وارد معامله ی پایاپای شد و با وعده ی ارسال سلاح و یدکی هواپیماهای جنگی، از جمهوری اسلامی خواست گروگان های آمریکائی را تا پایان انتخابات آزاد نسازد. ماجرائی که به دنبال آن، به تهران گیت مشهور شد. این بار هم، همان بازی و به نحو دیگری در جریان است و دموکرات ها، با وعده ی پایان دادن به تحریم اقتصادی و مالی، از جمهوری اسلامی خواستند پای میز مذاکره با ترامپ نرود. جمهوری اسلامی با همین امید واهی چشم به پیروزی دموکرات ها و شخص بایدن دوخته است.
روز سوم نوامبر سال دو هزار و بیست میلادی، روز رسمی انتخابات ریاست جمهوری آمریکا، برابر است با سیزده آبان ماه هزار و نهصد و نود و نه خورشیدی، که سران ریز و درشت جمهوری اسلامی، از دو سال پیش که ترامپ تحریم های اقتصادی را از سر گرفته، بدان دل بسته اند، به پیروزی جو بایدن نامزد دموکرات ها چشم دوخته اند و در انتظار فرجی دیگر و سیزده ی آبانی دیگری روز شماری می کنند. آیا با پیروزی بایدن و شکست احتمالی انتخاباتی ترامپ، سیزده آبان دیگری به ثبت خواهد رسید و این بار آمریکائی ها برای روحانیت شیعه یوم اله دیگری برپا می کنند.
کشور ما هم اکنون دو سیزده آبان در گاه شمار تاریخی خود دارد. سیزده آبان سال هزار و سیصد و پنجاه و هفت، که روز دانش اموز نامیده می شود و سرنگونی رژیم شاه را شتاب بخشید. روزی که دانش آموزان و آموزگاران تهران به پشتیبانی از دانش جویان در اعتراض به بستن دانش گاه ها و مدارس عالی، پس از اجتماع در برابر درهای بسته ی دانش گاه تهران، درب بزرگ خیابان انقلاب( شاهرضا) را از جا کنند و با تحمل چند کشته و زخمی، دوش به دوش دانش جویان، تا پاسی از شب، در محوطه ی دانش گاه، در برابر یورش های پیاپی نظامیانی که قصد اشغال دانش گاه را داشتند، پای داری نمودند و در فردای آن روز در اعتراض سراسری به کشته شدن دانش آموزانی که جریان آن در برنامه ی خبر کانال دو تلویزیون به نمایش درآمد، دانش آموزان تمام مدارس به جوش آمدند. صدها موسسه دولتی و مراکز رستاخیزی را به آتش کشیدند و در واکنش به آن، دولت شریف امامی و وزیران کابینه ی او در کم تر از سه ماه، از زمان انتصاب شان، کناره گیری نمودند و یا برکنار شدند، تا شاه آخرین تیر ترکش خود را رها سازد. یعنی رئیس ستاد ارتش را مامور تشکیل دولت نماید و یک دولت تمام عیار نظامی را متصدی امور گرداند.
روحانیت حاکم به عنوان میراث خوار یک انقلاب توده ای بزرگ، چون نتوانست این روز را از آن خود سازد و مانند دیگر روزهای پرشکوه انقلاب و مبارزه سرقت نماید، در گاه شمار تقویم از پی حذف آن برآمد و با اشغال سفارت آمریکا در سال گرد این روی داد تاریخی، سیزده آبان دیگری برپا نمود و جناحی از روحانیت، در ظاهر امر، در اعتراض به حضور شاه بیمار در آمریکا، و در واقعیت امر، برای پایان دادن به حاکمیت دوگانه و برکناری شریک های لیبرال در حاکمیت و دولت، سپاه تازه تاسیس پاس داران انقلاب اسلامی را با تدارکات و برنامه ریزی دقیق، به اشغال سفارت این کشور واداشتند و کارکنان سفارت را به نام دانش جویان خط امام به اسارات خود در آوردند.
جیمی کارتر رئیس جمهور وقت آمریکا و مشاوران بلند پایه ی وی، با توجه به شرایط دوران جنگ سرد، از بیم مداخله ی اتحاد شوروی پیشین و تبدیل ایران به ویتنامی دیگر، در برابر این عمل انجام شده، روشی مسالمت آمیز و بس سازش کارانه در بیش گرفت و همین مماشات کارتر، جدای از این که شکست انتخابات وی در انتخابات سال آینده، و پیروزی رولاند ریگان، نامزد جمهوری خواهان را با خود داشت، به روحانیت حاکم در ایران امکان داد در پرتو ادامه ی گروگان گیری و شعارهای ضد آمریکائی، مبارزه ی طبقاتی و انقلاب مردم ایران را به انحراف بکشاند و بنیاد یک حکومت فوق ارتجاعی اسلامی مبتنی بر ایدئولوژی فقاهتی و شیعی مذهب را تثبیت و قانون اساسی مبتنی بر حاکمیت ازلی و ابدی ولی فقیه و اقتدار روحانیت بنیادگرا را به تائید توده های متوهم برساند.
تصویب یک قانون اساسی استثنائی، در پرتو اشغال سفارت و گرون گیری، به گونه ای که در قانون اساسی هیچ کشوری، حتا در نظام های تمام عیار فاشیستی و دیکتاتوری های نظامی، مشابه ندارد و چنین اختیاراتی به رهبر، یا رئیس مبرا از مسولیت هیچ کشوری داده نشده است. البته در کم تر از یک سال، پس از ماجرای اشغال سفارت آمریکا و گروگان گیری دیپلمات های آمریکائی، شعله های جنگ برون مرزی با عراق برافروخته شد و به نوبه ی خود نعمت دیگری بود که نصیب رهبران جمهوری اسلامی و شخص خمینی شد تا در پرتو تداوم جنگ برون مرزی، موقعیت خود و روحانیت هوادار خود را تثبیت و ارتش ویژه نظام فقاهتی به نام سپاه پاس داران را در برابر ارتش سنتی بازمانده از رژیم شاهنشاهی شاخ نماید و در نهایت بر آن چیره سازد.
اینک در سال روز، سیزده ابان، انتخابات آمریکا برای گزینش رئیس جمهور، نماینده گان کنگره، یک سوم سناتورها و یک سوم فرمانداران ایالتی برگزار می شود و جمهوری اسلامی که پنج سال پیش از این، قرارداد برجام را با آمریکای تحت رهبری دموکرات ها و پنچ قدرت بزرگ دیگر جهان به امضا رسانیده، به پیروزی دموکرات ها دل بسته است، به امید آن که با برکناری ترامپ و روی کار آمدن بایدن، تحریم های تازه ی آمریکا برچیده شود.
در نقطه ی مقابل جمهوری اسلامی، ورای انبوهی از ایرانیان برون مرزی، بخشی از توده های درون مرزی هم اگر چه به سبب تشدید محاصره ی اقتصادی و گسترش دامنه ی تحریم ها، که تورم نجومی و بحران ساختاری اقتصادی و اجتماعی را تشدید ساخته، سخت به تنگنا افتاده اند، اما باز هم در آرزوی پیروزی ترامپ هستند و امیدوارند در دور دوم ریاست خود، پوزه ی رهبران جمهوری سلامی از آخوند تا سپاهی و به ویژه شخص خامنه ای را بیش تر بر خاک بمالد. البته اندوه بار است که مردم تحت ستم ایران، به پیروزی چهره ای امیدوار باشند که با خمینی و یا خامنه ای تفاوت کیفی و ماهوی ندارد. وی در طی چهار سال گذشته، در نقش عریان یک دلال اسلحه ظاهر شده و با کسب حق دلالی های کلان، سیل سلاح های مخرب جنگی را روانه ی هند و خاورمیانه می سازد و کشورهای اروپائی را هم برای خریدهای نجومی سلاح از آمریکا هم چنان تحت فشار می گذارد که از کومک های اجتماعی بکاهند، بودجه ی نظامی را بالا ببرند و مرزهای خود را مانند ترامپ به روی مهاجران ببندند.
چهره ای که در سمت ریاست جمهوری کشور خود، با دمیدن در ساز برتری نژادی و شعارهای فاشیستی، جنگ نژادی و مذهبی به راه می اندازد، در جامعه ی سکولار آمریکا، انجیل بر سر دست بلند می کند، در پرتو سیاست کاهش مالیات بر درآمد میلیاردرها و میلیونرها، خود در طی این چهارساله، بیش از یک میلیارد دلار سود برده، و با کاستن از میزان کومک های اجتماعی، بهداشتی و درمانی، به گسترش دامنه ی فقر توده ای افزوده است، نمی تواند غم خوار مردم ایران باشد. از این روی عر وتیز وی در برابر جمهوری اسلامی را در همین چهارچوب بازار گرمی برای فروش سلاح، افزایش میزان دلالی خود و نزدیکان اش و حفظ برتری موقعیت اسرائیل در منطقه باید دید، نه از موضع هم دردی با توده های تحت ستم ما،
با این وجود، درک احساس بخشی از توده ی مردم ایران نسبت به ترامپ، قابل درک است. وقتی که در پی شکست های پیاپی ملتی از فرمان روایان ستم گر خود، دچار نومیدی و سرخورده گی می شود، دشمن، دشمن خود را دوست خود می پندارد و به این اعتبار نمی توان توده ی سرخورده ی مردم را با آرزوهای شان سرزنش نمود.
بی گمان در هیچ دوره ای انتخابات آمریکا، مثل این دوره در جهان بازتاب نداشته و در هیچ یک از انتخابات گذشته، مثل این بار مردم جهان به صف بندی نپرداخته اند. در یک جمله، ترامپ در طی چهار سال گذشته، به اندازه ای گند کاشته است که نیروهای دموکرات در آمریکا و سرتاسر جهان و شمار زیادی از رهبران سیاسی کشورهای بورژوا ـ دموکرات در آرزوی پیروزی بایدن روز شماری می کنند و نظام های ارتجاعی جهان و همه ی شخصیت های سیاسی نژادپرست و شبه فاشیستی، به استثنای جمهوری اسلامی برای ترامپ هستند. موضع مخالفت جمهوری اسلامی هم از موضع انسان گرائی و یا ضد نژاد پرستی نیست.
اگر چه احتمال پیروزی بایدن به مراتب بیش از احتمال پیروزی ترامپ است، اما به فرض پیروزی ترامپ و تجدید انتخاب وی، در کسب مقام ریاست جمهوری آمریکا، آیا این موقعیت برای توده ی تحت ستم ایرانی می تواند دست آوردی داشته باشد؟ جز این که ترامپ خواهان گفت و گوی مستقیم و معامله ی پایاپای است و آشکارا اعلام داشته که سیاست براندازی جمهوری اسلامی را ندارد. از روز هم روشن تر است که ترامپ در سمت دلالی ممتاز اسلحه و حفظ برتری اسرائیل در منطقه پرآشوب خاورمیانه بیش از دموکرات ها، به وجود جمهوری اسلامی نیازمند است. زیرا اگر پای جمهوری اسلامی در میان نباشد، چه گونه می تواند سنا و کنگره ی امریکا را برای تصویب قراردادهای صدمیلیارد دلاری و فروش فانتوم 35 به امارات و … راضی سازد و…
امروزه که سران جمهوری اسلامی، به بهانه ی ادامه ی تحریم های اقتصادی از برآوردن ابتدائی ترین نیازهای جامعه سر باز می زند. اما مگر زمانی که تحریمی در کار نبود و نفت را بی در و پیکر و بدون کنترل سهمیه، با بهای هر بشکه صد تا صد و پنجاه دلار می فروختند، جز به انتقال ارز به حساب شخصی و انباشتن کیسه ی آقازاده ها و نوکیسه ها، برای رفاه مردم جامعه گامی بر می داشتند و یا برای آبادانی کشور برنامه ای تنظیم می کردند.
نکته ی در خور توجه این که، جدای از شعارهای انتخاباتی و رقابتی دو نامزد برای کسب پیروزی، در سیاست برون مرزی آمریکا در منطقه ی پرآشوب خاورمیانه، تفاوت آشکاری بین دو حزب دموکرات و جمهوری خواه وجود ندارد. بازار گرم فروش اسلحه و مبادله ی سلاح با دلارهای نفتی، برای دلالان هر دو حزب به یک سان فریبنده است و اسرائیل به عنوان عروس سوگلی آمریکا در خاورمیانه، برای هر دو نامزد و حزب شان به یک سان دل فریب است. از جانب دیگر سیاست برون مرزی آمریکا را نه یک رئیس جمهور، که دست های پنهان و آشکاری از پشت پرده هدایت می کند.
در این گیرو دار گرم رقابت های انتخاباتی در ایالت های بزرگ و کوچک آمریکا، وزیر دفاع این کشور، “مارک اسپر”، د رمسیر بازگشت از هند، برای سومین بار به اسرائیل آمد و با “بنی گانتس” وزیر دفاع و معاون ناتان یاهو در تل آویو دیدار کرد و برای فروش سلاح های بیش تر و از جمله موشک های بازدارنده به اسرائیل به گفت و گو نشست. گانتس در سمت وزیر دفاع و شریک حکومتی ناتان یاهو، با فروش فانتوم 35 به امارت مخالف است. “تونی بلینکن” مشاور خارجی بایدن هم به نوبه ی خود تصمیم ترامپ دایر بر فروش فانتوم پیش رفته ی 35 به ابوظبی را زیر پرسش قرار داد و تهدید کرد که کنگره تحت کنترل اکثریت دموکرات ها تائید نخواهد کرد. این روی دادها نشان می دهد که امیدواری جمهوری اسلامی به تغییر سیاست آمریکا تحت رهبری بایدن چه اندازه ذهنی و کاذب است.
اما در هر صورت و جدای از این که، احتمال پیروزی جوبایدن بیش تر است، هر کدام از دو نامزد که انتخاب شوند در فردای انتخابات آمریکا، رهبران جمهوری اسلامی می باید به دو سال سیاست دودوزه بازی خود پایان دهند، دست ها را بالا کنند، پای میز مذاکره بنشیند، دروازه های نظامی خود را مانند صدام حسین بر روی هیات هایی از آژانس بین ال مللی اتمی چهارتاق بگشاید و به کلیه تعهدات خود در چهارچوب برجام، از جمله خودداری از غنی سازی آورانیوم عمل کند.
درست است که ترامپ نتوانست پیش از انتخابات، جمهوری اسلامی را پای میز مذاکره بنشاند و با کسب امتیاز از آن، برای پیروزی در انتخابات از دست آوردی بزرگ یاد کند. اما در راه پایان دادن به تحریم های اقتصادی و مالی به اندازه کافی سنگ اندازی نموده است که بایدن نتواند به آسانی از پیش پای بردارد و از سد کنگره و سنا بگذرد.
مجید دارابیگی
سی و یکم اکتوبر 2020
دهم آبان ماه 1399