ازروزهای داغ وتیره تابستان ۶۲، تا ۷ مهر ماه ۱۳۶۵ ، انسانی با تلاشی خستگی ناپذیر همراه یاران میکوشید ویرانه های ضربه به تشکیلات راه کارگر را بازسازی کند. انسانی که د رنظم وانظباط و دقت بی نظیر بود و در تلاش ومهربانی بی همتا. جهان برای او دهکده ی کوچکی بود که امکانات وشرایط مناسب و کافی برای همگان داشت تا انسانی گرسنه سر بربالین نگذارد. عشق را شایسته ی انسان میدانست و فداکاری را راز این عشق. از رفیق لهراسب صلواتی میگویم . انسانی از خطه ی لرستان، جوانی که سختی و دشواری زندانهای شاه را با شوخی وخنده ولبخند به سخره گرفته بود و حتی زندانی شدن را فرصتی برای مطالعه وافزایش دانش وآگاهیش، در همراهی با بهترین روشنفکران وفعالان چپ ایران محبوس در زندانهای شاه! در زندان درس خوانده بود وبخاطر علاقه ی وافرش به دانستن واستفاده از فرصت ها، ریاضیات وقیزیک وزبان های خارجی فراگرفته بود. اوهم در زمره رفقایی بود که همراه با محافل چندگانه ، راه کارگر را بنیاد نهادند.
پس از آزادی اززندان های شاه، تلاش ومبارزه اش را در سازمان راه کارگر پی گرفت ویکی از کادرهای فعال سازمان در عرصه های مختلف بود. درس در دانشگاه را آغاز کرد و تا انقلاب فرهنگی حکومتی وبستن دانشگاهها ، کار میان دانشجویان را پی گرفت. علاقه ی ویژه ای به خواندن و آموختن داشت وهرفرصتی او را برای درک اوضاع جهان ،پیگیری کشف های تازه ومحصولات نو د رعرصه های مختلف موسیقی وفیلم ، فیزیک وریاضیات، به وجد درمیاورد. در هر فرصتی که بدست میامد از خواندن و حل کردن پیجیدگیهای مسائل خودداری نمیکرد . براین باور بود که نباید ترسید. باید رخ به رخ موضوع شد تا حلش کرد، پشت کردن ووانهادن» مشکلات به امان خدا»، و انتظار برای رسیدن پیام وجوابی از خدا وهر موجود غیر قابل دسترسی را روحیه ی کمونیستی نمیدانست و میگفت که د رهر حال انسان باید،خود سرنوشت خودش را حل کند. این آموزه ی او ، در کار سازمانی و استقلال رای، روحیه مستقل و ذهن پوینده ، مهربانی و فداکاری وهمیاری وکمک های بی شائبه به رفقا ،زمینه وعاملی بود که در شرایط سخت ودشوار سالهای سرکوب وعدم تمرکز تشکیلاتی، ، راهها آسان شود و تعمل وتعقل در کار وفعالیت تشکیلاتی ودر برخورد با مشکلات و انتقادات در بسیاران ما درونی شود . کار ومبارزه را طولانی تر ببینیم و منتظر نتایج فوری نمانیم. به نتایج وهزینه های اقداماتمان توجه کنیم. تلاش کنیم زخمها وخرابیهای برجای مانده از جنگ با دشمنان مردم را با مهربانی و همبستگی ودقت بازسازی کنیم. دقیقا این روش از کار رفیق لهراسب صلواتی بود که کادرهای مستقل وتوانایی تربیت کرد که فعالیت وپویایی سازمان ما را پس از دستگیری و جانباختن رفقا تضمین کردند.
پس از ضربات وحشتناک سالهای ۱۳۶۱-۶۲ به سازمان، اوهمراه با رفقای جانباخته در تابستان ۱۳۶۷ نظیر رحیم حسین پور رودسری، حسین حاج محسن، بهرام طاهرپور، ضیاالدین نادری و … وبسیاران دیگری ، تشکیلات راه کارگررا بازسازی کردند و نشریات محلی سازمان بواسطه تلاشهای سترگ این رفقا انتشارش ممکن شد. انتشار نشریات » کارگر به پیش» ، » نظم نوین » ، » زندگی نوین» با همت وتلاش و قلم ویژه لهراسب امکان انتشار یافت.
همزمان تلاشهای او و برخی دیکر از رفقای ما ، برای گسترش همکاریهای نیروهای چپ انقلابی ، در آن شرایط دشوارسرکوب پلیسی ، به همکاریهای نزدیک کمیته شرق تهران راه کارگر با رفیق محمود محمودی ویارانش ، این امکان را میداد که چپ درگستره بزرگتر وفراختری به سازماندهی مبارزه اجتماعی علیه رژیم اسلامی بپردازد. متاسفانه اما، این کوتاه بود. بواسطه دستگیری رفیق بابک (محمود محمودی ) وگسترده شدن تور سرکوب پلیسی این همکاریهای نتوانست پایدار بماند.
علیرغم درخواستهای مکرر سازمان ، رفیق لهراسب حاضر نشد به ترک کشور نشد و براین باور بود که باید کارهای مهمی را انجام دهد و پس از آنکه مطمئن به ادامه کاری تشکیلات وواحدهای آن شود، به کردستان برود و به راه اندازی » صدای کارگر » یاری رساند.
رفیق لهراسب صلواتی ، بخاطر تجربه طولانی مبارزه اش ، همواره یکی از اصلی ترین کادرهای سازمان ما در آندوره سخت ووحشتناک بود. پس از سالها مبارزه مخفی ،متاسفانه کمیته تهران سازمان درمهرماه ۶۵ ضربه وحشتناکی را متحمل شد و رفقا لهراسب صلواتی ، رحیم حسین پور رودسری و بهرام طاهرپور و …دستگیر شدند. لهراسب با مقاومت بی نظیرش ،تمام محاسبات دشمنان مردم را نقش برآب کرد. مدتها زیر شکنجه ودر سلولهای انفرادی ماند. ایستادگی ومقاومت بی نظیرش در مقابل شکنجه گران، روحیه مقاومت همه ی بازداشت شده گان وزندانیان را تقویت کرد . بسیارانی که از جهنم سیاهجالهای اوین و اعدامهای سال ۶۷ جان بدربرده اند، نام این پهلوان سرفراز را بیاد دارند. انسانی که با کوهی از اطلاعات، مانند کوهی استوار در مقابل جاینان ایستاد و تا ۶ خردادماه ۱۳۶۷ در سلول ماند و از آنجا مستقیما راهی میدان دار وداغ حکومت اسلامی شد وهمراه با انوشیروان لطفی وبرخی دیگر از فعالان چپ وکمونیست د رخاوران به خاک سپرده شد. یاداین انسان پرشور وآگاه ورزمنده همواره با من وباماست وبافردا خواهد ماند.