بر اساس گزارش های انتشار یافته در رسانه های اجتماعی، “حزب دموکرات کردستان ایران”، “حزب دموکرات کردستان”، و دو جریان از کومه له، به نام “سازمان انقلابی زحمت کشان کردستان”، و “سازمان زحمت کشان کردستان”، با میانجی گری یک نهاد وابسته به امور خارجه ی نروژ، که پیش از این هم برای حل منازعات بلند مدت منطقه ای و برقراری آشتی و یا آتش بس، بین طرفین وساطت نموده، در اسلو، با نمایندگان “شورای عالی امنیت جمهوری اسلامی” به گفت و گو پرداخته اند. درز اخباری که هنوز با سکوت سازمان های شرکت کننده مواجه است و شگفت انگیزتر این که حزب کمونیست ایران هم که از جریان این دیدار و گفت و گوهای پیشین این سازمان ها، با نمایندگانی از جمهوری اسلامی در بغداد، کم و بیش اطلاع داشته، نخواسته است دیگران را در جریان بگذارد و رفیق علی زاده از کادر رهبری این حزب، پس از درز خبر مذاکره، در مصاحبه ای اعلام می دارد که به کنفرانس دعوت نشده و اگر دعوت می شد، شرط و شروط دیگری را به میان می کشید. به بیان دیگر اعتراف می کند که وی چندان هم از مذاکرات طرفین بی اطلاع نیست و نسبت به شرط و شروط طرفین مذاکره آگاهی دارد.
جدای از این که نمی توان نفس مذاکره را محکوم کرد و مذاکره در شرایطی می تواند امکاناتی فراهم آورد برای رسیدن به آماج های سیاسی و یا دست کم بخشی از خواسته ها و آماج ها! اما مذاکره ی کی با کی” از چه موضعی، با چه توانی، با چه جریانی؟ با چه اختیاری؟ و بی گمان یک روزی باید با سران جنایت کار سیاسی، نظامی و امنیتی جمهوری اسلامی برای تسلیم بی قید و شرط آنان به مذاکره پرداخت، روزی که مانند شاه، صدای انقلاب کارگران و زحمت کشان را شنیده و آماده ی تسلیم باشند.
هر چهار جریان، که طی چهل سال گذشته، در هدایت مبارزات مردمی کردستان، در کنار سایر نیروهای مبارز سرتاسری ایران و کردستان، سهمی از مبارزه و مقاومت را بر دوش کشیده و به نوبه ی خود، آماج حملات مداوم جمهوری اسلامی بوده اند، چند ماه پیش از این دیدار، با شش جریان مشابه دیگری از سایر ملیت های ایرانی، در یکی از شهرهای آلمان گرد آمدند و بر روی یک پلاتفرم فدرالی برای اینده ی کشور به توافق رسیدند. بدون آن که جریان مذاکره ی خود با جمهوری اسلامی را با آنان در میان گذاشته باشند. از این روی اگر این مذاکره، حتا بر همین محور هم انجام گرفته باشد، باز هم به دلایل بارز چندی خظا است و محکوم به شکستی رسواآمیز! نخست این که طیف اپوزیسیون جمهوری اسلامی بسیار گسترده تر است از کردستان و در کردستان هم این چهار جریان تبعیدی، نمایندگی انحصاری مردم کردستان، یا حتا بخشی از کردستان را هم ندارند. زیرا در درون کشور و به ویژه در کردستان، مبارزه ی خودجوش مردم به گونه ای جدا از کش و قوس سازمان های سیاسی ادامه دارد و نیروها، و نهادهای تازه ای در شکوفائی هستند.
مبارزه ی چهل ساله ی مردم کرد، نشان داده است که رهائی کرد و کردستان، در گرو رهائی و آزادی تمام ایران است و خلاص شدن از اختابوس اسلام و حکومت اسلامی راه حل جداگانه و مذاکره ی جداگانه مدارد، و بی دلیل نیست که مردم کرد، از مرز آرارات، تا ملاوی، دوش به دوش کارگران و زحمت کشان سرتاسر ایران، از جمهوری اسلامی نفرت دارند و به چیزی کمتر از سرنگونی کلیت جمهوری اسلامی با تمام جناح بندی های اش تن نخواهند داد و هر حزب، سازمان، یا جریانی که خلاف جهت حرکت شنا کند، محکوم به زوال است
رهبران سازمان های سیاسی کردستان، در چهار دهه ی گذشته نشان داده اند، که با اندوه فراوان، از سیاست های پیچیده ی جمهوری اسلامی، و نیرنگ های رهبری نظام، در کلیت خود، که با وجود همه ی تشتت ها در امر سرکوب یگانه هستند، درک درستی ندارند و ساده لوحانه، هر بار خود را به گونه ای فریب می دهند. که این بار هم، بی گمان تکرار یکی دیگر از همان خودفریبی های گذشته است و مذاکره با جمهوری اسلامی، با هر توجیهی، جز رسوائی، ثمری ندارد و چیزی به بار نمی آورد.
در برش پایان جنگ ایران و عراق، حزب دموکرات کردستان، به رهبری دکتر قاسملو، شکست جمهوری اسلامی و سرکشیدن جام زهر خمینی در پذیرش آتش بس را دید، اما کشتار جمعی زندانیان سیاسی در زندان ها را ندید و به امید واهی کسب خودمختاری با ترویست های اعزامی جمهوری اسلامی در وین به مذاکره نشست تا به نحو اهانت آمیزی به قتل برسد. دکتر شرفکندی هم به سهم خود، با این توهم که جمهوری اسلامی تحت رهبری هاشمی دگرگون شده، از ترور دکتر قاسملو نیاموخت و به همراه سه تن از یاران خود، سر میز غذا در رستوان میکونوس در برلین ترور شد. این بار هم شاید چنین خوش بینی کاذبی، ناشی از بن بست سیاسی و اقتصادی کنونی جمهوری اسلامی، انگیزه ی توهم مذاکره باشد.
در جهان سیاست، نمی توان مثل پاندول در حرکت بود، هم به سیاست های امپریالیسم آمریکا و متحدین منطقه ای اش در خاورمیانه امید بست، هم به توده ها و سازمان های انقلابی چشمک زد، یک رهبر به بهانه ی سفر حج، رهسپار عربستان می شود تا با شیوخ مرتجع سعودی دیدار نماید و رهبر دیگر شادمانه به دیدار وزیر امور خارجه آمریکا می شتابد و و با او عکس یادگاری می گیرد. هر چهار سازمان، یک روز به گروه بندی های بورژوائی ایرانی نزدیک می شوند و روز دیگر با چشمک زدنی از جانب کارگزاران دست چندم جمهوری اسلامی، برای گدائی چند امتیاز جزئی! که فریبی بیش نخواهد بود، رهسپار نروژ می شوند. اما فردا که آب ها از آسیاب افتاد و جمهوری اسلامی به خواست آمریکا پای میز مذاکره رفت تا این بار شربت تسلیم را سر کشد، خواهید دید که شما را چه گونه به بازی گرفته اند و زنهار که دنبال کلاه نروید که سر می دهید، که بر این گونه سردادن ها حرجی نیست و رسوائی از سر به باد دادن، به مراتب بدتر است و نباید از یاد برد که انبوه پیش مرگه های جانباخته، با شعار، نه سازش، نه تسلیم، نبرد تا پیروزی، به استقبال مرگ می شتافتند. و نباید هم از یاد برد که مذاکره از موضع ضعف و یا در شرایطی که توازان قوا به سود مذاکره کننده نباشد، جز سازش و تسلیم معنای دیگری ندارد.
مجید دارابیگی
یازده ژوئیه 2019
بیست و سه تیرماه 1398