کسی که زندان نرفته باشد، شاید حس لازم را در باره ی یک زندانی نداشته باشد، شاید بهترین تشبیه زنده به گور شدن باشد، اما باحق تنفس ..!
زندانی نمی تواند پیش عزیزانش باشد، هرطرف که می نگرد دیوار است و خشم وزور، روح و تخیل زندانی شب وروز گرد کاشانه اش در پرواز است.
شاید ندیده باشید، لبخندهای یک زندانی بسیار کوتاه است، زیرا لابلای خنده ها هنگامی که خانواده ا ش را به یاد می آورد، به یکبار مانند رونده ای که پایش در چاله ای فرو رود، از خنده باز می ماند.
هرلحظه زندانی با خود می اندیشد ، که ای بسا نامردانی در کمین خانواده ی او باشند!
زندانی لحظه به لحظه باخودمی اندیشد، اگر زن و فرزندش از کسانی بی مهری ببیند به چه کسی پناه خواهند برد؟
زندانی میداند که هیچ چیز او اعتبار ندارد ، مگر اثر انگشت اش، در زندان نوشتن نامه بوسیله زندانی نیازی به امضاء ندارد ، زیرا امضای زندانی هیچ اعتباری ندارد، فقط اثر انگشت اوست که به شخص اعتبار می دهد.
حال تازه از زندان که آزاد شده باشی تورا از کار و زندگی هم بیرون کرده باشند! شغل، انسانیت آدمیست.
من وخانواده ام مزه ی تلخ اخراج را چشیده ایم، میدانیم چه سخت است ، که بگویند تو به درد هیچ کاری نمی خوری! من محمد را درک می کنم.
اخراج را نمی توان به هیچ چیز در دنیا تشبیه کرد، مزه ی آنرا هیچ کس نمی تواندبچشدجزکسانی که به ناحق اخراج شده اند.
چه سخت است، آنگاه که روحت با چیزی که بدان عشق میورزی گره خورده باشد، آنگاه به زور تورا از عشقت بگیرند، روح ات همواره مانند دورانی که در زندان بوده ای اکنون کجا خواهد چرخید؟
بی گمان روح یک فرد اخراج شده از کار مانند مرده ای همواره اطراف محل کارش می چرخد. مانند زمانی که روح زندانی اطراف کاشانه اش می چرخید، این یعنی زندانی دیگر..! زندانی بدون آزادی…!
اخراج را شاید بتوان به طلاق اجباری با همسری که سالها با او زندگی کرده ای و فرزندانی از او داری تشبیه کرد، اماباور کنید، سخت تر از آن است، زیرا دیگر نانی در سفره هم نداری ، نای شاگردی کردن را هم ازکف داده ای ، فوت و فن شغل دیگری را هم نمیدانی، نمی توانی مسافر کشی کنی، یاد نگرفته ای که برای گرفتن پول خورد دستت را پیش کسی دراز کنی، بلد نیستی سر فروش یک کالا سوگند بخوری، بلد نیستی دروغ بگویی، یاد نگرفته ای که اخم و تخم کارفرما را چگونه نادیده بگیری!
حکم اخراج یک انسان ، حکم به مرگ تدریجی روح و جسم یک خانواده است.
هر جا میروی می گویند سوء پیشینه داری .
اما شرافت زندانیان جامعه مدنی به این سوء پیشینه است.
محمود ، اسماعیل، محمد، عبدالرضا ، روح الله ، محمدعلی ، فدای بی گناهی شما ، فدای شرافت به اسارت رفته ی شما
کسی که به خوبی لحظه هایتان را به دوش دلتنگی هایش می کشد.
رسول بُداقی
هفتم خرداد ۹۸
@ordoyekar