به قول خواجه ی شیراز: “قدر مجموعه ی گل مرغ سحر داند و بس/نه هر آن کو ورقی خواند معانی دانست”
به همین مصداق، قدر کارل مارکس را نیز باید با شکیبائی و با گوش هوش به مجموعه ی کارهای نظری و دیدگاه های منحصر به فرد و مبارزاتی وی باز شناخت. آن هم شناختی که از نحوه ی روش شناختی خودِ او منتج می شود، و نه به مثابه بیانی “قرآنیِ” یا صوری (ممزوج با التقاط پسا-مارکسی) به قرائت نسل های پس از وی – شامل نامدارانی چند از انقلابیون و فرهیختگانی نظیر ولادیمیر ایلیچ اولیانوف (لنین)، رزا لوکزامبورگ، کارل کائوتسکی، رودولف هیلفردینگ، نیکلای بوخارین، لئون تروتسکی، و … نیز می شود (اشاره بر دو، سه نامی که در قفای لنین و لوکزامبورگ آمده دلیل بر تأیید سیاسی آنان نیست). به عبارت دیگر، برای درک مارکس و بررسی های او در تبیین نظام سرمایه داری و، مهم تر از آن، مطابقت این بررسی ها با دوره بندی عینی و علمی نظام سرمایه داری تا زمان گلوبالیزه شده ی کنونی (نه بر اساس مارکسیسم التقاطی و آغشته با هزار و یک “ایسم” واقعی یا من-در-آوردی دیگر!) لازم است که ما به یک بازخوانی کامل و بازنگری فرا گیر ( نه به سبک عوام-پسندِ معمول در نزد چپگرایان سنتی، و نه به حکم قضا و قدر پس از بروز بحران اقتصادی یا چیزی شبیه به آن!) و کاملأ انتقادی (شامل انتقاد از خود و به خود!) دست بزنیم.
این که تجربه های به خون آغشته و آزمون ها و آزموده ها و پراتیک های جنبش های سده های بیستم و بیست و یکم همگی چراغ های هادی و راهنمای ما هستند در آن هیچ گونه شکی نیست. زیرا در پرتو همین پراتیک هاست که خودآگاهی انسان امروزی به درک قطب بندی های عمیق طبقاتی و اردوی فزاینده ی فقر و تنگدستی (در میان انبوه ثروت و فراوانی) نائل آمده است. اما، این خودآگاهی بیش و کم و در بیشتر نقاط جهان، تا آنجا که محکی در میان است، حسی و، تا آنجا که نیز ارتقاء یافته باشد، سراسرِ شئون اجتماعی را در بر نمی گیرد. بالاتر از همه، با نگاهی به مبارزات چند دهه اخیر در پهنه ی جهان (به ویژه در ایران)، در پیشاپیش همین “ارتقاء یافتگان” نیز از لحاظ نظری (منظورم نظریه های مارکس است!) افقی چندان روشن، با تمتّع از “تئوری ارزش،” در چشم انداز آنان آنچنان هویدا نیست. در بهترین حالت، حد اقل در چهار دهه گذشته، چپگرایان وطنی (و فرنگی) با وصله-پینه کردن دیدگاه های التقاطی گذشته و جا-به-جا کردنِ انواعِ ایسم های پسا-مارکسی (سوای چندی که در همین حوزه ی هم از بورژوازی به استقراض دست یازیده اند) هم چنان در شبکه های ارتباطی جهان امروز – به اصطلاح برای تغییر(؟) – به تعبیر می نشینند.
پس، مناسبتی نیکو تر از این نیست که دوباره، در زادروزِ خودِ مارکس مجموعه ی زیر را که چندی پیش، با وجود دشواری های گوناگون (منجمله بیماری) با ترغیب و مساعدتِ رفقای “گروه پروسه” و پشتیبانی “شورای بهرنگ” تهیه کرده ام، برایتان ارسال کنم.
www.processgroup.org/single-post/darsgoftarha
خسته نباشید،
سیروس بینا
پنجم ماه می (زادروز توّلد کارل مارکس)
الکساندریا، مینه سوتا (آمریکا)
www.processgroup.org/single-post/darsgoftarha
مجموعه درسگفتارهای نقد اقتصاد سیاسی(۲۱ قسمت)| سیروس بینا