بخش دوم: تئوری مارکسیستی اتحادیه های کارگری تحت سلطه سرمایه داری
همانطور که فعالان در جستجوی بازسازی جنبش کارگری از پائین به بالا هستند، مبارزات ویسکونسن اما هم پتانسیل عظیم و هم محدودیتهای بزرگ اتحادیه ها را نشان داد. مبارزه در ویسکونسن از بحرانی پدید آمد، که دهه ها بستر آن فراهم شده بود. تعداد اعتصابات در 2009 به پائین ترین حد و در 2010 به رده دوم از پائین سقوط کرد.19 این ارقام نشان میدهد که رهبران اتحادیه ها در استفاده از اعتصاب، این موثرترین سلاح کارگران به چه میزانی مخالف بوده اند، در دهها سال چانه زنی و دادن امتیاز – که در آغاز، ادعا میشد که پدیده ای است- که با کاهش دستمزدها و مزایا همراه بود، سیمای جاری از مذاکرات اتحادیه را به نمایش میگذارد. در نتیجه به تخریب استاندارهای زندگی طبقه کارگر انجامیده است. تا جائیکه که عضویت در اتحادیه در سال 2010 به 11.9 در صد کارگران آمریکا رسید، کمتر از 12.3 درصد سال پیش و در ابعاد فاحشتری نسبت به 24.1 در صد در 1979. 20
تاریخ نشان داده است که میزان عضویت در اتحادیه با صعود و سقوط سطح مباره طبقاتی پیوند دارد. اگر تعادل موجود نیروهای طبقاتی را فقط بتوان از طریق احیا مجدد مبارزه طبقاتی احیاء کرد، آنگاه چالشی که فعالان اتحادیه با آن مواجه میشوند این است که چگونه اتحادیههای خود را به تشکیلاتی رزمنده تبدیل کنند.
خصوصیت متناقض اتحادیه
در سیستم سرمایه داری اتحادیه ها در خط اول دفاع از کارگران علیه کارفرماها قرار دارند. اما همچنین به عنوان یک عامل مبارزه، برای خودرهائی طبقه کارگر در آینده نقش بسیار مهم ایفا میکنند. با این وجود کماکان تناقضی در کارکرد آنها وجود دارد: اتحادیهها هم برای بهبود شرایط استثمار کارگران در نظام سرمایه داری مذاکره میکنند و هم وسیله یا عاملی در مبارزه اند تا طبقه کارگر بتواند برای انقلاب آماده شود. مارکس و فردریک انگلس همکار سراسر زندگی او، در زمانی که سرمایه داری هنوز در دوره رشد اولیه خود قرار داشت، نقش متناقض اتحادیه ها را در فرآیند انقلابی یادآوری کردهاند.
برای مدتها اسم رمز سلطهی طبقات حاکم”تفرقه بیانداز و حکومت کن” بوده است. سرمایه داری کارگران را مجبور به رقابت با یکدیگر میکند – بومی در مقابل خارجی، ماهر در مقابل غیر ماهر، و…غیره. طبقه سرمایهدار در هر فرصتی از این رقابت برای ایجاد شکاف در کارگران بهره برداری میکند. سازماندهی در اتحادیه ها که امکان مبارزه جمعی بر علیه کارفرماها را فراهم میکند، در نتیجهی رقابت میان کارگران کاهش مییابد. در 1845 انگلس استدلال کرد که:
“اما آنچه به این اتحادیه ها و اعتصابات آنها اهمیت واقعی می بخشد این است که اولین تلاش کارگران برای از بین بردن رقابت است. و دلالت بر این امر دارد که برتری بورژوازی کاملأ بر رقابت در میان کارگران استوار است؛ به عنوان مثال: به دلیل فقدان انسجام و همبستگی. اما از آن جا که اتحادیه به سوی عصب حیاتی نظم اجتماعی موجود، هر چند که یکجانبه و محدود نشانهگیری میکند، در نتیجه برای سیستم بسیار خطرناک است.21
با وجود اینکه مارکس و انگلس انتظار داشتند که فرآیند انقلابی سریعتر از آنچه که تاریخ نشان داده است، رخ دهد، اما آنها نه تنها متشکل شدن کارگران در اتحادیه ها و کاهش رقابت بین کارگران را مساله ای اساسی و کلیدی در پیشروی مبارزه طبقه کارگر تشخیص میدادند، بلکه همچنان نشان دادند که سرمایه داری حتی پس از دوره ی عقب نشینی ، کارگران را به سوی مبارزات دسته جمعی سوق میدهد. همان گونه که در مانیفست کمونیست نوشتند،” متشکل شدن کارگران در تشکل طبقاتی خود، و در نتیجه در حزب سیاسی، به طور مداوم از طریق رقابت میان خود کارگران به هم میخورد. اما آنها دوباره، قویتر، محکم تر و تواناتر به پا میخیزند”22.
هارل دریپر مورخ برجسته در این باره چنین میگوید که “برای شرکت در مبارزه طبقاتی، لازم نیست که به مبارزه طبقاتی اعتقادی بیش از اندازه، نسبت به قانون سقوط اجسام در تئوری جاذبه نیوتن داشته باشیم. هیچ دلیلی وجود ندارد که کارگران بیش از دیگران به مبارزه علاقه دارند، شرکت کارگران در مبارزه گواه این امر است که سرمایه داری آنها را مجبور به مبارزه میکند یا به آن عادت میدهد.”23
در این زمینه، مبارزه در ویسکونسن نشان داد که چگونه سرمایهداری دوباره کارگران را به مبارزه وامیدارد، و برای بازسازی جنبش کارگری بر اساس مبارزه جمعی درها را میگشاید. از آنجائیکه نئولیبرالیسم در طی سه دهه اخیر در مقیاس جهانی با موفقیت زیادی کارگران را به مسابقه ای بی امان تا انتها مجبور کرده است، بنابراین با وجود پتانسیل حاضر کار بسیار زیادی برای انجام دادن وجود دارد.
فرآیند انقلابی
البته، برای جنبش کارگری آمریکا، تغییر تعادل نیروهای طبقاتی، خواستی بلادرنگ و فوری به شمار میرود. این امر اما همچنین برای مارکسیستها، شروع عصر جدیدی از مبارزه طبقاتی را نوید میدهد، که راه را برای انقلاب کارگری- از طریق آماده کردن طبقه کارگر برای براندازی سیستم، و برای حکومت بر جامعه به طور جمعی تدارک می بیند. مارکس در ایدئولوژی آلمانی به روشنی اظهار داشت که” [انقلاب از آن رو ضروری است که نه صرفا طبقه حاکم را به هیچ طریق دیگری نمیتوان برانداخت، بلکه همچنین به این علت که طبقه ای که نظام را بر می اندازد، فقط در جریان انقلاب موفق میشود خود را از کل شر و کثافت عصر رها سازد، و برای بنای جامعه ای جدید مجهز گردد.”24
مارکس و انگلس مبارزه اقتصادی را همچون وسیله ای در نظر میگرفتند که از طریق آن طبقه کارگر از طبقه ای “در خود” به طبقه ای” برای خود” همچون پیش شرطی لازم برای خودرهانی، پیشروی میکند. همانگونه که مارکس در فقر فلسفه نوشت،” ابتدا شرایط اقتصادی توده های مردم کشور را به کارگر تبدیل کرد… بدین سان این توده، از پیش، طبقه ای علیه سرمایه داری است، اما نه هنوز برای خود. در جریان مبارزه، که ما فقط چند جنبه از آن آنرا ملاحظه کرده ایم، این توده متحد شده و به طبقه ی برای خود تبدیل میشود. منافع آن در دفاع از مبارزه طبقاتی نهفته است. ” 25
همبستگی ابراز شده عظیم طبقاتی در مدیسون در ماه فوریه و مارس – توسط کارگران اتحادیه ای و غیر اتحادیه ای از بخش خدمات عمومی و خصوصی، دانش جویان و هواداران آنها از سراسر ایالات متحده متعهد به دفاع از اتحادیه های بخش عمومی در ویسکونسن – جهشی به جلو را در تبدیل طبقه کارگر به طبقهای “برای خود” نشان میدهد.
انگلس استدلال میکرد که اتحادیه ها، و به ویژه سلاح اعتصاب،” مدرسه انقلاب” است که چون پیش شرطی لازم، کارگران را درمبارزه طبقاتی برای خودرهانی شان تربیت میکند:
این اعتصابات در ابتدا نبردی جزئی و گاهی اوقات خود نتیجهی یک مبارزه ای موثر اند؛ درست است که چیزی را حل نمیکنند، اما قوی ترین گواه بر فرا رسیدن نبرد قطعی میان بورژوازی و پرولتاریا محسوب میشوند. آنها مدرسه جنگی/نظامی کارگران اند که در آن خود را برای نبرد بزرگی که غیر قابل اجتناب است آماده میکنند… و اتحادیه ها همچون مدارس جنگ، از بهترین ابزارها به شمار میروند.26
دریپر به این صورتبندی این نکته را می افزاید، “جنبش اتحادیه ای به یک معنی همچنین مدرسه یا میدان آموزشی کم تر جنگی برای پرولتاریا است، مثل آماده کردن کادر هائی از کارگران که قادر به اداره جامعه باشند. انگلس اشاره میکند که “کارگران همچنین در مدیریت نظام اجتماعی عظیم حرفه ای شان، ثابت کردند که برای اداره و کار سیاسی مناسب اند”. 27
از آنجائی که اتحادیه ها برای مذاکره در مورد بهبود شرایط کارگران در سیستم سرمایه داری مبارزه میکنند، هدف انقلابیون اما همواره تقویت ظرفیت رزمندگی طبقه کارگر، در راستای گسترش و تعمیق رهبری انقلابی در میان توده های طبقه کارگر است. به عنوان مثال هر مرحله از مبارزه – چه پیروزی یا شکست – نمایانگر اهمیت ویژه ای در فرآیند انقلابی است. این یک فرمول چوبی نیست، بلکه شامل تغییر استراتژی و تاکتیکهای مناسب برای هر مرحله از مبارزه طبقاتی است، که در زیر درباره آن بحث خواهد شد.
مذاکره برای شرایط استثمار
اتحادیه ها در بهترین حالت عامل/وسیله ای ضروری برای مبارزه طبقاتی اند. اما از آنجائیکه عملکرد اساسی آنها در سرمایه داری مذاکره بر سر شرایط استثمار از سوی اعضای آن است، حفظ آن به ادامه روابط سرمایه داری بستگی دارد. همانگونه که تونی کلیف و گلوکشتاین استدلال میکنند، “بهبود وضعیت کارگران در درون سرمایه داری – نه براندازی سرمایه داری – دستورالعمل مشترک فعالیت اتحادیه ها در شرایط طبیعی است. در واقع اتحادیه ها به آرامی و سکوت، چهارچوبی را که به وسیله سیستم بنا شده، میپذیرند و تمایل دارند یا موضوعات سیاسی را از دستور بحث خارج کنند یا از احزاب سیاسی اصلاح طلب که نظم موجود جامعه را به چالش نمیگیرد حمایت کنند”. 28
در مراحلی در دوران مارکس و انگلس، اتحادیه ها مبارزه طبقاتی را بسیار به جلو هدایت کردند؛ در موارد دیگری از پیشروی آن ممانعت میورزیدند. مارکس و انگلس در زمان عقب نشینی اتحادیه ها، با لحن تندی از موقعیت اتحادیه ها شکایت میکردند. همانطور که انگلس در 1871 نوشت، “جنبش اتحادیه ای، در میان همه اتحادیه های بزرگ، قوی و غنی، به جای وسیله ای برای پیشروی، بیشتر مانع در برابر جنبش عمومی شده است.” 29
انقلابی روس لنین، تحول نگرش مارکس و انگلس را نسبت به اتحادیه ها بیان میکرد. اما او همچنان تحت تاثیر نقش تاریخی خود اتحادیه ها که بازتاب دهنده نوسان آنها بود، واکنش نشان میداد. در 1899 لنین مینویسد “هر اعتصابی، اندیشه سوسیالیسم را با حدت به ذهن کارگران می آورد، اندیشه مبارزه کل طبقه کارگر برای آزادی از ستم سرمایه… به این دلیل است که سوسیالیستها “اعتصاب را مدرسه انقلاب مینامند”، مدرسه ای که در آن کارگران یاد میگیرند که برای آزادی تمامی مردم با دشمنانشان بجنگند”. 30
تنها سه سال بعد لنین در چه باید کرد؟ سیاست اتحادیه ها را منحصرأ با الفاظ منفی توصیف میکند: “صحبت های زیادی از خودانگیختگی وجود دارد. اما رشد خود به خودی جنبش طبقه کارگر، به تبعیت از تفکرات بورژوازی منتهی میشود…اتحایه گرائی، جنبش خود به خودی طبقه کارگر است… و اتحادیه گرائی، اسارت ایدئولوژیک کارگران به وسیله بورژوازی معنی میدهد.” 31 باز هم سه سال بعد، در طی انقلاب 1905 ، لنین به استدلالهای اولیه اش بر میگردد، و اظهار میدارد که “طبقه کارگر به طور غریزی، خود به خودی سوسیال دموکرات [سوسیالیست ] است”.32
تفسیر بالا به نظر متناقص میرسد، اما این دریافتی است که نظریه مارکس را نمایندگی میکند از نقش متناقضی که اتحادیه ها در روابط جاری مبارزه طبقاتی بازی میکنند. جنبه دوم کارکرد اتحادیه ها شفافیت و صراحت سیاسی آنها را در سرمایه داری محدود میکند. اتحادیه ها، کل کارگران یک صنعت ویژه یا در درون صنعت خاصی را نمایندگی میکنند (یا قصد دارند آن را نمایندگی کنند) – یک اتحادیه هر چه کارگران بیشتری را بتواند در یک تشکل سازماندهی کند، توانائیش در به کار بردن قدرت اقتصادیش در اعتصاب و سایر اقدامات در محل کار قویتر است. لذا هرچه اتحادیه بزرگتر و وسیعتر باشند، رقابت میان بخشهای بزرگ طبقه کارگر را کاهش میدهد. اما این قدرت اقتصادی، محدودیت سیاسی را به اتحادیه ها تحمیل میکند. همانگونه که لئون تروتسکی، انقلابی روسیه اشاره میکند:
“اتحادیه توده وسیعی از کارگران را در سطوح مختلفی در بر میگیرد، هر چه این توده وسیعتر باشد، اتحادیه در تعهد خود به انجام وظایفش نزدیکتر است. اما آنچه را که یک تشکل با توسعهاش به دست میآورد، به ناچار در عمق از دست میدهد. تمایلات فرصت طلبانه، ناسیونالیستی، مذهبی در اتحادیه ها و رهبریت آنها، این حقیقت را توضیح میدهد که اتحادیه ها نه فقط پیشتاز [رزمنده ترین کارگران] بلکه همچنین ذخیره عظیمی را نیز در بردارند، از اینرو ، ضعف اتحادیه ها در قدرتشان نهفته است”. 33
به این دلیل اتحادیه ها نمیتوانند به نهادهای انقلابی تغییر پیدا کنند. این نقش تاریخی سیاسی، فقط به وسیله تشکلات و احزاب صریحأ انقلابی سیاسی میتواند عملی گردد.
بخش رهبری اتحادیهها
کلیف و گلوکشتاین، با بهرهگیری از تجربیات بیشتر در دورهی اخیر، با دقت نقش مقامات اتحادیه را شرح دادند:
اعتقاد به اینکه فشار از پائین میتواند رهبران اتحادیه را مجبور به پیمودن مسیر انقلابی کند، درک اشتباه از سرشت بوروکراسی، پراکندن توهم، کُند کردن آگاهی و اقدام کارگران است. رهبران اتحادیه ممکن است که وادار به اطاعت از بعضی از خواسته های توده اعضا شوند ولی آنها هرگز جایگزینی برای اقدام جمعی توده ها نخواهند بود. بنابراین فعالیت خود کارگران از اهمیت والای برخوردار است.34 مارکس و انگلس (و پس از آن سایر مارکسیستها ) مکررأ ناامیدی خود را از رهبران اتحادیه ها بیان کردند. در واقع مارکس و انگلس مکررأ از رهبران حرفه ای اتحادیه ها شکایت میکردند که از گسترش جنبش اتحادیه ای فراتر از حرفه خاص خود امتناع میکردند.35 انگلس در 1869 مینویسد که ” به نظر میرسد که همه جا این مسئله که بخشی از رهبران کارگران بی جربزه/تضعیف می شوند، قانون جنبش کارگری شده است”. مارکس در 1978 میگوید که “رهبری طبقه کارگر انگلیس کاملأ به دست مقامات فاسد اتحادیه و حرافان حرفه ای افتاده است” .36
اگر کارکرد اتحادیه مذاکره برای بهبود شرایط کار در سرمایه داری است، مقامات اتحادیه بعنوان مذاکره کننده برای اعضای خود عمل میکنند. موقعیت طبقاتی آنها، خود امری متناقض است. ، مقامات تماموقت اتحادیه، خود کارگر نیستند، و قرارداد پیرامون حقوق و شرایط کاری بر آنان تاثیری ندارد. اگر اخراج در قرارداد مورد توافق قرار گرفت، رهبران اتحادیه کماکان شغل خود را دارند. اگر دستمزدها ضربه بخورند یا شدت کار تحمیل شود، حقوق و شرایط کاری مقامات اتحادیه، چون سابق باقی خواهد ماند.
از اینرو رهبران اتحادیه نه کارگر و نه سرمایه دار، بلکه میانجی بین این دو هستند. در فقدان فشار از پائین، آنها احتمالأ خود را به فشار از بالا تطبیق میدهند. همان طور که انقلابی آلمانی، رزا لوکزامبورگ توضیح میدهد”
“تخصصی کردن فعالیت حرفهای رهبران اتحادیه، به علاوه افق طبیعتا محدود، که جز جدائی ناپذیر مبارزه اقتصادی در دوران آرامش است، به سادگی در بین مقامات اتحادیه، به بوروکراتیسم و دیدگاه محدود سوق میدهد…قبل از هرچیزی پر بها دادن به تشکیلات، که به تدریج از یک وسیله، به هدفی در خود تبدیل میشود، به چیزی گرانبها- که منافع مبارزه بایستی تابع آن شود. از این وضعیت ظاهرا نیاز به صلح طبقاتی پذیرفته شده که مانع از پذیرش مخاطرات بزرگ میشود که برای ثبات اتحادیههای کارگری زیان آور است؛ به علاوه، ارزش گذاری بیش از حد به روش مبارزه اتحادیهای، چشم انداز و موفقیتهای آن .37
مطمئنأ، سیکل سرمایه داری، محدودیتهای معینی را در توانائی های اتحادیه در مذاکره برای شرایط مساعد برای کارگران، تحت شرایط طبیعی سرمایه داری تحمیل میکند. در فاز توسعه اقتصادی، سرمایه داری احتمالا به مراتب بیشتر، به خواستهای اتحادیه جواب میدهد، درحالیکه در دوران رکود – و بیکاری گسترده – جریان عوض میشود. قطعأ این مسئله به الگوی پیشروی و عقب نشینی مبارزه طبقاتی کمک میکند. اما کاهش دستمزدها و عضویت در اتحادیه در سه دهه گذشته را با سیکل تجاری نمیتوان توضیح داد، همانگونه که ترمیم/بهبود اخیر، همه چیز را نمایان کرد. این کاهش را فقط میتوان با میزان حمله و طول مدت تعرض نئولیبرالیسم به طبقه کارگر و محافظه کاری بوروکراسی مستحکم کارگری آمریکا توضیح داد.
محافظه کاری بوروکراسی کارگری آمریکا در دهه های اخیر نه تنها بوسیله امتناع مقامات اتحادیه از مبارزه ، بلکه همچنین بوسیله روابط دراز مدت کارگری با حزب دمکرات مشخص میشود، حزبی که خود اعلام کرده که طرفدار سرمایه داری است. برای مثال، هم کلینتون و هم اوباما، وعدههائی را که در کمپین انتخاباتی سر داده بودند سریعأ پس از به قدرت رسیدن زیر پا گذاشتند. نه قول کلینتون در ممانعت استفاده از جایگزین دائمی برای کارگران اعتصابی،( استراتژی محبوب شرکتها در شکست دادن اتحادیه ها)، و نه نقش اوباما در تصویب کردن قانون انتخاب آزاد کارکنان، قادر نشد برسمیت شناختن ” کنترل کارت” رای گیری در اتحادیه، حتی یک روز دوام بیاورد.
حتی با وجود اینکه عضویت در اتحادیه و مساله دستمزدها در دهه گذشته به نقطه بحرانی خود رسید ، هنوز حمایت از دموکراتها کاسته نشده است. کاندیداهای حزب دموکرات انتخابات در هر سال، میتوانند به حمایت وسیع سیاسی و اقتصادی اتحادیه ها برای کمپینهای خود ادامه دهند، در حالیکه در مقابل کارگران چیزی به دست نمیآورند.
بی میلی مقامات بالای اتحادیه ها برای به چالش طلبیدن وضع موجود، قطعأ بوسیله دستمزدهای بالا که برابر با دستمزد هیئت رئیسه شرکتهاست مستحکم میشود. نلسون لیچناشتاین مقامات اتحادیه در آمریکا و اروپا را مقایسه میکند، اتحادیه ها در آمریکا که با استخدام قشری از وسیعترین صاحب منصبان خوب پرداخت شده، با دستمزد بالا در جنبش جهانی کار رشد کردند … نسبت کارگران کارگذار/ صاحب منصب در اواخر 1950 در ایالات متحده چیزی شبیه یک در سیصد بود، درحالیکه در اروپا به طور متوسط، دستمزد یک صاحب منصب معادل حدود دوهزار عضو اتحادیه بود. در سال 1960، آمریکا شصت هزار مقام تمام وقت اتحادیه ای داشت، در مقایسه با انگلیس که فقط چهار هزار نفر بودند. 38
همان طور که مارک برنر در لیبر نوتز( یاداشتهای کارگری) گزارش میدهد، تعداد مقامات اتحادیه” با دستمزدی بیش از صد هزار دلار بین سالهای 2000 و 2008 سه برابر شد، بر اساس داده های کامل در آخرین سال، تعداد کسانیکه بیش از صد و پنجاه هزار دلار دستمزد داشتند همچنان سه برابر شد… در 2008، نزدیک ده هزار نفر از مقامات اتحادیه یا کارکنان آن، دستمزدی بیشتر از صد هزار دلار به خانه آوردند، با هزینه کل 1.2 بیلیون”. البته، فقط، بالاترین پنج مقام اتحادیه “بیش از نیم میلیون دلار دستمزد دریافت کردند، و آنهائی که جزء پانزده نفر بالا بودند، بیش از چهار صد هزار دلار میگرفتند”. برنر همچنین اشاره میکند که، “مقامات با دستمزد بالای صدوپنجاه هزار دلار، در بین پنج درصد از ثروتمندترین آمریکائیها قرار دارند. درضمن در سال 2008، یک مقام نمونهی عضو اتحادیه چهل و هشت هزار دلار دستمزد داشت؛ درحالیکه رویهمرفته درآمد متوسط یک آمریکائی چهل هزار دلار بود.” 39
وزن این عامل بشدت بر دوش جنبش امروز کارگری سنگینی میکند، حتی زمانی که طبقه کارگر برای مبارزه آماده میشوند.
نظریه و عمل
کارگران اتحادیه ها در دگرگونی این موج، نقش کلیدی دارند، و امروزه جهت گیری اتحادیه ای، در فرمول بندی چشم انداز سیاسی، باید در مرکز قرار گیرد. سوسیالیستها حتی با وجود سرسختی بوروکراسی اتحادیه ها، یا عملکرد غیر دمکراتیک، آنها باید در اتحادیه های خود شرکت کنند.40 همانگونه که لنین در بیماری چپ روانه: جناح چپ کمونیست توصیه میکند.
به منظور ادامه تهییج و تبلیغ سیستماتیک، مداوم و با حوصله در نهادها، جماعتها و انجمنهائی که در آن توده های پرولتاریا یا نیمه پرولتاریا وجود دارند،- حتی مرتجع ترین آنها – باید قادر به فداکاری، برای غلبه بر بزرگترین موانع باشید. اتحادیه ها و تعاونیهای کارگری (دومی ، لااقل بعضی اوقات) نهادهای واقعی هستند که در آن توده ها یافت میشوند.41 دمکراسی اتحادیهای دارای بالاترین اهمیت است، با هدف تقویت پتانسیل رزمنده توده اعضای اتحادیه. اما هیچ مراحل از پیش تعیین شدهای که برای به انجام رساندن این هدف باید از آن عبور کرد، وجود ندارد.
سیاست رسمی رهبران، لزومأ نقش آنها را در مبارزه طبقاتی تعیین نمیکند. رهبر معدن چیان ، جان ال.لوئیس، که از طریق سیاست رسمی اش – جمهوریخواه وفادار و ضد کمونیست – داوری می شد ، در سال 1930 کاندیدائی دور از انتظار برای رهبری مبارزه اتحادیه های صنعتی بنظر میرسد. ولی لوئیس تصدیق کرد که امتناع فدراسیون کار آمریکا (ای اف ال) در متشکل کردن کارگران غیر ماهر، مانع رشد کارگران متشکل میشود. او انشقاق در ای. اف. ال را رهبری کرد، موج اعتصابی را براه انداخت که کنگره تشکلات صنعتی (سی. آی. او ) را بوجود آورد. 42 لوئیس قصد داشت که سی. آی. او را به همان شکل مشابه از بالا به پائین اداره کند، همانگونه که کارگران متحد معدن آمریکا ( یو. ام. دبلیو. آی) را اداره کرده بود. اما درجه رشد مبارزه طبقاتی به کرات مانع فرمانروائی لوئیس بر توده های کارگری شد که اعتصاب و اشغال کارخانه را در عمل هدایت میکردند، بخصوص در صنایع اتوموبیل سازی در 1936-1937.
مارکسیسم پایه های نظری برای درک خصلت متزلزل مقامات اتحادیه بدست داد. کلیف و گلوشتاین پایه های عملی را برای اقدم مشترک بین حزب انقلابی که بخشهائی ازتوده های کارگر را هدایت میکند، و بوروکراسی اتحادیه ها – هردو جناح چپ و بعضی اوقات راست را – پایه ریزی کرده اند.
اقدام مشترک میتواند در رشد مبارزه طبقه کارگر مفید باشد، هر چند که چپ ترین عناصر بوروکراسی غیر قابل اعتماد و ناپایدار باقی میمانند، اما اتحاد موقت انقلابیون با آنها میتواند بطورکلی بوروکراسی را تضعیف کند. حزبی انقلابی باید بداند که چگونه از تفرقه بین بوروکراسی چپ و راست ، بین آنهائی که برای ارائه نطقهای رزمجویانه آماده هستند (حتی اگر به آن عمل نکنند) و نیز کسانی که علنأ در تمام مدت در قرارداد کار مصالحه کردهاند، بهره برداری کند. با استفاده از این انشقاق ، ممکن است که استقلال، ابتکار و اعتماد به نفس اعضای ساده تقویت شود، به یک شرط : حزب باید روشن کند که اعضا نمیتوانند به مقامات چپ (اتحادیه) اعتماد کنند یا باورشان را به شعارهای رادیکال آنها ببندند. حزب همواره بایستی به اتحادیه گرایان یاد آوری کند که حتی اگر بوروکراتها خود را در راس جنبش کارگران شورشی قرار دهند، آنموقع در موقعیت بهتری برای کنترل جنبش هستند.
اتحاد با چپهای بوروکرات فقط وسیله ای برای اقدام وسیعتر است. حتی بهترین و رادیکالترین نطقها نباید جایگزین اقدام توده ای خود کارگران شود. چنین اتحادی مانند هر تاکتیک دیگری در عرصه اتحادیه ها باید بوسیله یک معیار، و آن یک معیار فقط – آیا فعالیت، و به طبع آن اعتماد به نفس و آگاهی کارگران را بالا می برد یا نه، مورد قضاوت /داوری قرار داد. 43
تروتسکی در نوشته اش در مورد بریتانیا ، اشاره مشابهی دارد، ” همواره با توده های مردم، با رهبران متزلزل بعضی اوقات، اما فقط تا وقتی که آنها در رأس توده ها بایستد. “44
این امر پرسشی را به میان میکشد: آیا سوسیالیستها باید نوسان رهبران را اداره/ کنند؟ این سئوال در صورتبندی کلیف وکلوکشتاین در بالا پاسخ داده شده است، که اینجا تکرار میشود: تمام تاکتیکهای اتحادیه باید به وسیله ” فقط یک معیار سنجیده می شود که – آیا کاربست آنها، و به طبع آن، اعتماد به نفس و آگاهی کارگران را بالا می برد یا نه.” 46 در دوره انقلابی، وقتی که اکثریتی از کارگران از پیش ظرفیت رزمندگی خود را تمرین میکنند و انقلاب در دستور است، جواب سر راست است ، از آنجائکه رهبران اتحادیه انقلابی میتوانند براحتی در همگامی با جنبش انقلابی عمل کنند ، این معادله در دفتر اتحادیه تغییر میکند. 45
اما در دوران کم تر پر سرو صدا، این تصمیم خیلی سخت تر است. در سه دهه پیش بسیاری از رادیکالترین افراد جنبشهای کارگری در موقعیت رهبری اتحادیه ها قرار گرفتند، و تلاشهایشان – حتی در غیاب برآمد چشمگیر در مبارزه طبقاتی ، مولد برخی نتایج مهم بوده است. بعلت فشار گسترده و مقاوم از سوی فعالین ضد جنگ در اتحادیه، برای مثال، کنوانسیون آی. اف. ال- سی آی او در سال 2005 ، به نفع قطعنامه ای رای داد که برای بازگشت سریع همه نیروهای آمریکائی فراخوان میداد. – بر خلاف دهه ها تایید بدون انتقاد از امپریالیسم در جنبش کارگری آمریکا. 47
سوسیالیستها نمیتوانند به انتخاب نامزدهای انتخاباتی با خواستهای اصلاحی در انتخابات اتحادیهها بی تفاوت باشند و باید فعالانه از هر قدم مشخص بسوی پیروزی دمکراسی در اتحادیه حمایت کنند. هر چند که این مساله درست است که گرفتن مقام و شغل تمام وقت در دفتر اتحادیه، همواره فشار قابل توجهی برای مصالحه با کارفرما به ارمغان میآورد. این فشار از بالا حتی در میان خوش نیت ترین رهبران اتحادیه ها ، بخصوص اگر بدون فشار متقابل از طرف توده های پائینی در میان باشد ، براحتی میتواند به محافظه کاری بیانجامد.
از همه مهمتر، رهبری انقلابی، نه با عنوان، بلکه با کردار سنجیده میشود، برای تضمین اینکه مبارزترین کارگران قادر به متشکل کردن و هدایت مبارزه از پائین، با و یا بدون توافق مقامات حاضر اتحادیه هستند، اگر این گروه رزمنده همچون اقلیتی در میان اعضای اتحادیه باقی بمانند، پس تقویت اعتماد به نفس و نفوذشان می باید معیار خوبی در موثر بودن تاکتیک تلقی شود، که قطعأ با گرفتن مقام رهبری تمام وقت در اتحادیه به ثمر نخواهد رسید.
کمک به همبستگی این اقلیت رزمنده میتواند از راههای گوناگونی بدست آید. از همکاری با کارگرانی که از حقوق اتحادیه در دیگر نقاط کاری دفاع میکنند، تا همراهی با آنهائی که به دادن امتیاز اتحادیه در قرارداد رای منفی میدهند. حتی اگر رای موافق اعضا به یک قرارداد نود درصد باشد و صرفا ده درصد با آن مخالف باشد، سوسیالیستها با تمرکز بر همبستگی و گسترش نفوذ این اقلیت کوچک اما رزمنده میتوانند خیلی بیشتر از مواضع رسمی رهبری اتحادیه موثر باشند.
کلیف و گلوکشتاین همچنین بر لزوم اعمال انضباط برای اعضای حزب انقلابی راتوضح میدهند که درون اتحادیه کار میکنند:8
در اینجا باید کنترل جمعی حزب بر فرد و تبعیتش از سلول حزبی در محل کار یا شاخه محلی حزب باشد… مبارزه برای انتخاب هر مقامی، نباید جای فعالیت کارگران را بگیرد، بلکه بایستی ضمیمه فعالیت او باشد. انتخابات در اتحادیه باید قدرت توده اعضا را بالا ببرد نه اینکه جایگزین آن شود. 48
اهمیت چشم انداز
تئوری مارکسیستی نقطه شروعی را برای سوسیالیستها در اتحادیه ها ارائه میدهد، امروزه فقط این امر یک شروع محسوب میشود. در شرایط ویژه مبارزه طبقاتی پیشاروی ما، فرمولی برای کاربست روش مارکسیستی در اتحادیه های منفرد وجود ندارد. اتحادیه ها در خلأ مذاکره نمیکنند و رهبران اتحادیه به تنهائی، آینده مبارزه طبقاتی را دیکته نمیکنند. لازم است که استراتژی و تاکتیکها درعمل مشخص شوند، و آنرا با عاملهای زیادی وفق دهند (ثابت نیستند، بلکه درحال تغییر اند) که موازنه نیروهای طبقاتی درهر لحظه مشخص، تعیین میکند. فرقه گرایانی که در هر حال ” خیانت بوروکراسی اتحادیه” را بعنوان مانع کلیدی در پیشروی مبارزه طبقاتی می بینند ( به همراه فراخوان لاینقطع برای یک ” اعتصاب عمومی” بدون توجه به موقعیت واقعی روابط طبقاتی ) از متد مارکسیستی، بسیار منحرف شده اند. آن گونه که لوکزامبورگ در اعتصاب توده ای، کمی پس از انقلاب 1905 روسیه میگوید:
بنابراین، اگر انقلاب روسیه برتر از همه چیز به ما یاد داد که اعتصاب توده ای مصنوعأ بوجود نیآمده است، به طورتصادفی تصمیم گرفته نشده و تبلیغ نشده، بلکه پدیده ای تاریخی در یک موقعیت مشخص، در نتیجه شرایط اجتماعی اجتناب ناپذیر تاریخی بوده است. از اینرو امکان یا عدم امکان، سودمندی یا مضر بودن اعتصاب عمومی از طریق گمانه زنی انتزاعی ممکن نیست، بلکه فقط از طریق بررسی عوامل و شرایط اجتماعی امکانپذیر است که از درون چه مرحله از مبارزه طبقاتی، اعتصاب عمومی میتواند رشد کند. به دیگر سخن نه با انتقاد ذهنی از اعتصاب عمومی، از نقطه نظر اینکه چه چیز مطلوب است؛ بلکه فقط با بررسی شرایط عینی منابع اعتصاب عمومی، از دیدگاه اینکه چه چیز تاریخأ غیر قابل اجتناب است، میتوان مشکل را دریافت یا حتی مورد بحث قرار داد. 49
پیش بینی مسیر آینده مبارزه طبقاتی برای ایجاد استراتژی و تاکتیکها بسیار مهم است، که باید با ارزیابی عوامل عینی و ذهنی در هر مرحله از تاریخ، تعیین شود. جیمز.پی. کانون، بنیان گذار جنبش تروتسکیستی در ایالات متحده، اهمیت این روند را چنین توصیف میکند: “اولین نکته، مسئله چشم انداز است. تصریح این نکته ابتدا ضروری است، به کجا خواهیم رفت، چه عواملی در موقعیت فعلی وجود دارند، و گرایش عمومی چیست؟” 50
پیش بینی مسیر آینده مبارزه طبقاتی، در رشد و توسعه چشم انداز مبارزه حیاتی است. در همان مقاله، جیمز کانون، اهمیت قطعنامه مصوب اتحادیه های حزب کمونیست در ماه مه 1928 را گوشزد میکند – که در آن یکسال پیش از ظهور اتحادیه های صنعتی در زمان “رکود بزرگ”، رکود صنعتی در حال رشد و اثراتی را پیش بینی کرد که بر رادیکالیزه شدن کارگران دارد. جیمز کانون به درستی ادامه میدهد:
قطعنامه، رشد نا آرامیهای کارگری را پیش بینی میکند و چشم انداز مبارزه بزرگ را می بیند، بخصوص در رشته هائی مثل خودرو، لاستیک، نساجی و صنایع بسته بندی گوشت، که کارگران غیر متشکل هستند. توده های عظیمی از کارگران در این صنایع استخدام شده اند، آنها وحشیانه استثمار میشوند، اتحادیه های موجود هیچ حمایتی به آنها عرضه نمیکنند، و شرایط روحی برای مبارزه در حال رشد است.
این عوامل جهت گیری ما را مشخص میکند. تنها خط ممکن برای حزب کمونیست در موقعیت موجود، برآورد رشد نا آرامی کارگران و اراده روز افزون آنان برای مبارزه ، تاکید اصلی و مرکز ثقل کارشان بر اتحادیه و در نهادهای غیر متشکل و آماده سازی برای اعتصاب است. 51
تشخیص زمان نزدیک شدن بر آمد مبارزه طبقاتی ، و آمادگی به هنگام برآمد امری اساسی است. وقوع مبارزه طبقاتی در ویسکونسن و البته در سراسر غرب میانه، گشایش دوره جدیدی از مبارزه طبقاتی را نشان داد. که در متن بحران اقتصادی طولانی و سخت صورت گرفت، با رکود بزرگ شروع شد و هنوز با وجود ترمیم سود شرکتها، هیچ علامتی را نشان نمیدهد که حاکی از بازگشت دوباره به حال اول باشد. سیاست افراطی نئولیبرالی سبب بحران مالی در سال 2008 شد، هنوز نئولیبرالیسم مقاومت میکند. طبقه سرمایه دار تا زمانیکه تغییری در تعادل نیروهای مبارزه طبقاتی ایجاد نشود ، به یورش خود علیه کارگران ادامه خواهد داد.
در آینده چالشها، پیروزیها و شکستهای زیادی وجود دارد. در یک روند انقلابی که در آن حزب انقلابی خود را برای هدایت خود رهانی طبقه کارگر آماده میکند، اینها اجتناب ناپذیر هستند – مادامیکه طبقه کارگر نه فقط خود را برای برانداختن سیستم، بلکه برای اداره کردن بر جامعه، به نفع اکثریت قریب به اتفاق بشریت آماده کند.
شارون اسمیت : نویسنده آتش زمینی- تاریخ رادیکالیسم طبقه کارگر در ایالات متحده ( هی مارکت،2005 ) و زنان و سوسیالیسم: مقاله ای در مورد آزادی زنان ( هی مارکت،2005 ).
ً1- کارل مارکس، ً ارزش، بها و سود ً در مجموعه آثار کارل مارکس و فردریک انگلس، جلد 20 ( نیویورک: ناشران بین المللی، 1985،)، 146 .
2- ً مانیفست کمونیست ً کارل مارکس و فردریک انگلس، در ویرایش فلییپ گاسپر، مانیفست کمونیست: نقشه راه مهمترین سند سیاسی تاریخ ( شیکاگو: کتابهای هی مارکت، 2005)، 39 .
3- نقل قول از الکساندر کوکبورن و کن سیلوراشتاین، در واشینگنون بابیلون ( نیویورک: ورسو، 1996 )، 11 .
4- جیا لین یانگ، ً سود شرکتها ، رکورد را شکست ً ، واشنگتن پست، 23 نوامبر، 2010 .
5- شارون اسمیت، آتش زیر زمینی: تاریخ رادیکالیسم طبقه کارگر در ایالات متحده ( شیکاگو: کتابهای هی مارکت، 2006 )، 231 .
6- آندرو رز سورکین، ً یک وام اتصالی؟ ایالات متحده باید جنرال موتور را هدایت کند. درفصل 11 نیویورک تامز، 17 نوامبر، 2008 . دستمزد ادعائی سورکین به وسیله آرت لووین رد شد، راه های زیرکانه برای بیل اوت( نجات) – قدم اول: توصیف اهریمنی از یو ای دبلیو را متوقف کنید. ً هافینگتون پست، 24 نوامبر، 2008 .
7- مارک برنر و جین اسلاوتر، ً کاهش دستمزدها بحران دیتروئیت را حل نخواهد کرد ً ، اخبار دیتروئیت، 4 دسامبر ، 2008 .
8- ایالات متحده، بخش کارگری، دفتر آمار نیروی کار، انتشار آمار اقتصادی: خلاصه مشخصات اعضای اتحادیه ها، 21 ژانویه ،
2011 .
9 – همانجا .
10 – دنیس کاوچون، ً ویسکونزین یکی از 41 ایالاتی استکه کارگران بخش دولتی ، دستمزد بیشتری دریافت میکنند، نشریه آمریکای امروز 2 مارس 2011 . این ادعا و دیگر ادعاهای اشتباه توسط پترینو دیلئو رد شدند، ً هفت دروغ مهلک در رابطه با کارگران بخش دولتی، ً تشکل کارگران سوسیالیست ، 10 مارس، 2011 .
11- انگوس او مرچادها، ً کارگران در ویسکونزین حد اقلها را تعیین کردند ً ، تشکل کارگران سوسیالیست، 16 فوریه، 2011. لی ساستار، ً ویسکونزین یا عمل کن یا بمیرً تشکل کارگران سوسیالیست ، 10 مارس، 2011
12- فیل گاسپر، ً مبارزه طبقاتی در ویسکونزین، ً سوسیالیست رویوی بین المللی، شماره 77 ، مه- ژوئن 2011 .
13- لایحه والکر، کارگران بخش دولتی را از حق چانه زنی جمعی برسر هر چیزی جز دستمزد محروم کرد، ً به پرداخت اتوماتیک غرامت به اتحادیه خاتمه داد؛ و اتحادیه ها را مجبور کرد که هر ساله برای تثبیت موقعیت خود بعنوان واحد چانه زنی رأی گیری کنند. به لی ساستر مراجعه کنید، ً مبارزه طبقاتی در ویسکونزین، ً ، ً تشکل کارگران سوسیالیست ، 18 فوریه .
14- برای نمونه، دنی هاکیم و توماس کاپلان را ببینید، کومو بر محدودیت وسیع برای بازنشستگان بخش دولتی نیویورک اصرار داشت،ً نیویورک تایمز، 8 ژوئن، 2011 .
15 – نیویورک تایمز/ سی بی اس اخبار بخش نظر سنجی، در 28 ماه فوریه 2011 منتشر شده.
16- گزارشهای خبری ، ان بی سی ، 15، مدیسون، ویسکونزین www.nbc15.com/news/headlines/WEAC_Urging_Members_To_Come_To_
Madison_116366454.html
17- جان نیکلاس، ً تجمع دهها هزار نفره در ویسکونزین اعلام کردند: مبارزه هنوزتمام نشده! ً ملت، 16 مه، 2011 .
18- از ویسکونزین دفاع کنید، ً شهرستان چادرهای والکروایل – ما تکان نمیخوریم، ً .
www.defendwisconsin.org/2011/06/02/
walkerville-tent-city-we-shall-not-be-moved/.
19- اکیتو یوشیکانه، ً سکون در جبهه کارگری: اعتصابات و تحریمها در سال 2010 دومین پائین ترین رکورد را داشتند، ً کار کردن دراین دوران ً ، 9 فوریه، 2011 .
20- بی ال اس( دفتر آمار کارگری)،
BLS, op cit. And BLS, www.bls.gov/opub/cwc/archive/fall1996art5.pdf.
21- فردریک انگلس، شرایط طبقه کارگر در انگلستان (1845)، در مجموعه آثار کارل مارکس و فردریک انگلس، جلد 4 ( نیویورک: ناشران بین المللی، 1975،)، 507 .
22- مارکس و انگلس، ً مانیفست کمونیست ً ( ویرایش گاسپر)، 53 .
23 – هارل دریپر، تئوری انقلاب کارل مارکس، جلد 11: سیاستهای طبقات اجتماعی (نیویورک: مجله مانتلی رویوو، 1978 )، 42 .
24 – کارل مارکس، ایدئولوژی آلمانی، در مجموعه آثار کارل مارکس و فردریک انگلس، جلد 5 ( نیویورک: ناشران بین المللی، 1976، )، 53 .
25- کارل مارکس، فقر فلسفه ، در مجموعه آثار کارل مارکس و فردریک انگلس، جلد 6 ( نیویورک: ناشران بین المللی، 1976، )، 211 .
26 – انگلس، ، شرایط طبقه کارگر در انگلستان، مجموعه آثار، جلد 5 512 .
27- دریپر، 98 .
28 – تونی کلیف و دونی کلوکشتاین، مارکسیسم و مبارزه اتحادیه ها : اعتصاب عمومی 1926 ( لندن: بوک مارک؛ 1986)، 32 .
29 – دراپر، 107 .
30 – و.ای. لنین، ًدرباره اعتصاب، ً مجموعه آثار، جلد 4 ( مسکو: انتشارات پیشرو 1977 )، 315 .
31 – و.ای. لنین، چه باید کرد؟، جلد 5 ( مسکو: انتشارات پیشرو 1977 )، 384 . خوبست که بخاطر داشته باشیم که لنین بر علیه ً اکونومیستها ً که به لزوم سیاستهای انقلابی در مبارزه طبقاتی کم بها میدادند، استدلال میکرد.
32- و.ای. لنین، سازماندهی مجدد حزب ، مجموعه آثار، جلد 10 ( مسکو: انتشارات پیشرو 1978)، 32.
33- نقل قول از کلیف و کلوکشتاین، 30 .
34- کلیف و کلوکشتاین، 31
35- در حالیکه قصد این مقاله طرح مشارکتهای کلیدی مارکسیسم، در مقیاس گسترده در رابطه با تئوری اتحادیه ها در جامعه سرمایه داری است، لازم است که یاد آوری شود که فرمولاسیون گیج کننده مارکس و انگلس در رابطه با ً اشرافیت کارگری ً ، اتحادیه های کارگران ماهر در اقتصادهای سرمایه داری پیشرفته را توصیف میکند ( این فرمولاسیون بعدها بوسیله لنین تکرار مشیود). بعضی اوقات اشرافیت کارگری به اتحادیه های کارگران ماهر، که مایل به متشکل کردن توده های کارگر غیرماهر نیستند، اطلاق میشود. در مواقع دیگری، بنظر میرسید که مارکس و انگلس، این تئوری را بسط میدادند که کارگران در جوامع پیشرفته سرمایه داری مقداری ازسود امپریالیستی را بدست میآورند. به دراپر مراجعه کنید، 08-105 .
36- ریچارد هیمن، مارکسیسم و جامعه شناسی اتحادیه ای ( لندن: چاپ پلوتو ، 1971)، 9 .
37- رزا لوکزامبورگ، ً اعتصاب عمومی، حزب سیاسی، و اتحادیه ها، ً در رزا لوکزامبورگ اصلی ( شیکاگو، کتابهای هی مارکت، 2008 )، 177 .
38- نلسون لیچتن اشتاین، وضعیت اتحادیه : یک قرن تاریخ کارگری آمریکا ( پرینستون: انتشارات دانشگاه پرینستون، 2002 )، 125 .
39 – مارک برنر، ً اتحادیه ها، دستمزدهای بالا و سنگین، کشاندن سازماندهی ، ً یاد داشتهای کارگری، 15 مارس، 2010.
http://labornotes.org/2010/02/unions’-top-heavy-salaries-drag-organizing.
40- در اولین دهه قرن نوزده، مشارکت د ر فدراسیون کار آمریکا (ای اف ال)، فدراسیون منحصربه اتحادیه کارگران ماهر که بر کارگران امریکا در اوایل قرن بیست غلبه داشت، یک منبع تند مجادلات میان رادیکالهای کارگری بود. ( آی دبلیو دبلیو ) کارگران صنعتی جهان، به عنوان یک جایگزین آشکارا انقلابی برای آی اف ال بوجود آمد.
41- لنین، بیماری کودکی چپ روی، مجموعه آثار، جلد 31 ، ( مسکو: انتشارات پیشرو، 1982)، 53 .
42 – سی آی او بعنوان کمیته ای برای تشکل صنعتی، از انشعاب، برسر باز کردن درهای اتحادیه بر روی کارگران غیر ماهر، در میان فدراسیون محافظه کار کار آمریکا (ای اف ال)، بوجود آمد. در سال 1937 ، سی آی او، بطور رسمی خود را جدا کرد و کنگره تشکل صنعتی تبدیل شد.
43 – کلیف و کلوکشتاین، 32-31 .
44 – تروتسکی، نوشته هایی در مورد بریتانیا ( لندن: نیو پارک ، 1974 ) ، جلد 2، 191 .
45 – این مسئله به داشتن مقام /جایگاه تمام وقت بر میگردد، هر چند معیار مشابهی درمورد داشتن موقعیتهائی درکمیته مذاکره اتحادیه و دیگرمقامهای درون دستگاه اداری اتحادیه بکار برده میشود.
46- کلیف و کلوکشتاین، 32- 31
47 – مطلب مطبوعاتی، کارگران ایالات متحده بر علیه جنگ، ً آی اف ال – سی آی او میگوید، ً سربازان را به خانه بر گردانید! ً 27 ژوئیه، 2005 .
48 – کلیف و کلوکشتاین،، 34 .
49 – رزا لوکزامبورگ ، ً اعتصاب توده ای ، ً 18-117 .
50 – جیمز. پی. کنون. و سالهای اول کمونیسم آمریکا، نوشته ها و سخنرانیهای منتخب، 1928-1920 ( نیویورک: کمپانی انتشاراتی اسپارتاکیست، 1992 )، 513 .
51- همانجا .