تزهائی برای تأمل در باره پیکار با تبعیض و ستم جنسی علیه زنان در ایران
1- اگر چه امید دستیابی زنان به حقوق و آزادی های انسانی شان در جمهوری اسلامی – که زن ستیزی از ارکان اصلی ایدئولوژی مذهبی و حاکمیت سیاسی آن است- توهّم است، اما مبارزه هرچه پیگیر و سرسختانه برای این مطالبات در همین رژیم، یکی از نیرومندترین قلعه کوب های نبرد برای درهم شکستن سد این رژیم فاشیستی و گشودن راه پیشروی به سوی فتح خاکریزهای بعدی است.
2- با پرچیده شدن بساط جمهوری اسلامی، در بهترین حالت، تنها شکل دولتی ی فشارها و سرکوب ها ( مثل گشت های ارشاد و تحمیل دولتی حجاب و تفکیک جنسیتی در فضای عمومی) برطرف خواهند شد ولی همین قید و بندها و تابوها همراه با صدها تبعیض حقوقی، سنتّی، عرفی، اخلاقی ی نهادینه شده در ساختارها و رسوب کرده در فرهنگ دینی و مردسالار و پدرسالار چندین سده ی تاریخ کشور، سرجایشان خواهند بود.
3- دولت واقعا لائیک، دولتی است که در آن نه تنها دستگاه مذهب از دولت، بلکه نیز دین از آموزش و پرورش عمومی و از رسانه های دولتی مطلقا جدا شود؛ هیچگونه امتیاز دهی و کمک و حمایت و سوبسید دولتی یا نیمه دولتی ( آموزشی، انتشاراتی، زیارتی، تجاری و مالی و اداری و اماکن مذهبی و معافیت مالیاتی و غیره) صورت نگیرد و اکیدا ممنوع باشد؛ هیچ مذهب رسمی وجود نداشته و همه مذاهب و اعتقادات از جمله بی دینی آزاد باشند؛ هیچ یک از موازین و قوانین و قواعد دینی و شرعی در قوانین حقوقی و قوانین جزای کشور راه نداشته باشند.
هیچ یک از جریانات بورژوائی مدعی آلترناتیو جمهوری اسلامی که وعده حکومت لائیک می دهند، حاضر به پذیرش یک چنین دولت لائیکی نیستند. هریک از آنان به شکلی در پی ائتلاف دولت و حکومت با دستگاه مذهب اند، که حقوق و آزادی های زنان از قربانیان اصلی این ائتلاف خواهند بود. آنان پاسداری از اعتقادات مذهبی و ترویج آن از راه آموزش و پرورش و رسانه ها و حفظ نهادهای مبتنی بر تبعیض، از جمله تبعیض جنسی برای حراست از منافع سرمایه داران و بهره کشان و صاحبان امتیازات گوناگون اجتماعی را از ملزومات پایه ای حفظ منافع و حاکمیت طبقاتی خود می دانند. زنان ایران اگر آزادی و برابری را فقط در رهائی از حکومت آخوندها و احیای آزادی هائی که دولت اسلامی از آنان سلب کرده است محدود و خلاصه نکنند، نباید به لائیسته ادعائی امثال سلطنت طلبان و مجاهدین و انواع جمهوریخواهان ملی یا لائیک توهمی داشته و دل خوش کنند.
4- هر آلترناتیو حکومتی از دل پیکارهای مؤثر نیروهای اجتماعی واقعی برای مطالبات روشن و آگاهانه تکوین می یابد. هرچه توده های متشکل در جنبش های واقعی و نیرومند، مطالبات فراگیرتر و رادیکالتر و با افق های دورتری را در پیکار با نظام حاکم و شرائط موجود در جامعه مطرح کرده و بر روی میز بگذارند، به همان اندازه میله توقعات شان از مدعیان سیاسی آلترناتیو را بالاتر می برند و متوجه شان می کنند که به رکوردهای مدل ترکیه و مصر و تونس و شاهنشاه آریامهر راضی نخواهند شد. زنان ایران نباید حق خواهی و آزادی طلبی خود را به مبارزه با ستمگری های افزوده ی رژیم اسلامی بر تبعیضات و ستم های جنسی موجود در رژیم شاه محدود کنند و باید در پیکارهای همین امروزشان آشکارا فریاد بزنند که فریب “لائیسیته”ی اسلام پناه ( حاکمیت متکی بر شریعت بدون حکومت آخوند) را نخواهند خورد و جز برای یک رژِیم حقیقتا و بطور رادیکال لائیک رضایت نخواهند داد.
5- با استقرار دولت واقعاً لائیک، منطقاً آن تبعیضات و سرکوب های دولتی بر زنان که منشأ دینی دارند، منتفی می شوند، اما در گستره و در عمق جامعه، در ” جامعه مدنی”، در سپهر خصوصی، در خانواده و فرهنگ و سنت و ارزش های اخلاقی و افکار عمومی همچنان برجا و معتبر می مانند. دولت لائیک از اِعمال موازین دینی خودداری می کند، اما “جامعه مدنی ” را در اعمال آن ها آزاد می گذارد!
از سوی دیگر تبعیضات و ستم های جنسی بر زنان، محدود به موازین دینی و احکام شرعی نیستند بلکه آن ها بخشی از منظومه بزرگتر نظام مردسالار و پدر سالار محیط و مسلط بر تار و پود کل جامعه اند. به همین دلیل، خودِ دولت واقعا لائیک هم علی القاعده یک دولت مردسالار است. از مجموعه این حقایق، ضرورت دولت لائیک فمینیست ظاهر می شود.
6- دولت لائیک فمینیست برخلاف دولت لائیکِ مردسالار، کابینه ای با وزیر امور زنان و خانواده یا دستگاه خنثای تماشاگر laissez-faire ( به حال خودشان بگذار) تبعیضات و ستم های جنسی نهادینه شده در جامعه نیست، بلکه دولتی است معارض و مهاجم به همه ساختارهای مادی و فرهنگی ( زیربنائی و روبنائی) مردسالاری و پدر سالاری در هر سوراخ و سنبه و پستوی جامعه. دولت فمینیست، ویترینی نمایشی از تساوی عددی ی زنان و مردان وزیر و وکیل نیست بلکه سیاست های کلان و برنامه های استراتژیک دراز مدت دولت با اختصاص بودجه لازم و نیروی سازمان یافته برای پیکار با کِهتر سازی زنان و مِهتر پنداری مردان در اقتصاد و سیاست و فرهنگ و هنر و افکار عمومی، از زایشگاه و کودکستان و خانواده گرفته تا محیط تولید و کار و همه سپهرهای خصوصی و عمومی تا ساختار خود دولت است- می خواهد دولت پالمانتاریستی باشد یا شورائی، دموکراسی مستقیم باشد یا نمایندگی یا ترکیبی از هر دو.
7- برای سرعت بخشیدنِ برنامه ریزی شده به پر کردن خندق تاریخی تبعیض بر زنان در جامعه مرد و پدر سالار، تبعیض مثبت به نفع زنان تا حاصل شدن تعادلی عادلانه قابل دفاع است. مثلاً مقرر کردن حدنصاب پائینتری برای قبول یا انتخاب شدن یا عبور از آزمون ها و غیره چه در مسئولیت های حزبی، چه دانشگاهی، چه حرفه ای و چه دولتی. کمک هزینه ها یا رایگان کردن ها برای زنان صاحب اراده و استعداد؛ ترجیح و اولویت دادن به زنان در شرائط مساوی با مردان در استخدام و گزینش و غیره….
البته برقراری چنین تبعیضات مثبتی برای زنان می تواند موجد فساد و سؤ استفاده و تنبلی در مواردی و موجد اعتراض و نارضائی مردان و احساس حق کشی شان شود، اما این فساد و سؤ استفاده و حق کشی مردانه قرن ها علیه زن ها روا داشته شده است بگذار اندکی هم مردهای همیشه حق به جانب مزه اش را بچشند و نسلی از آن ها تاوان تلخ اش را بپردازند! امتیاز مثبت برای تسریع عقب نگهداشته شدن زن ها، امتیازی اعطائی از سوی مردان نیست، پرداخت طلب تاریخی زنان است که باید با دسته گلی و با پوزشی تاریخی همراه شود.
8- وجه قضائی دولت فمینیست، باید تعیین مجازات برای ناقضان حقوق و آزادی های زنان، ( مصرّح در قوانین سوسیالیست – فمینیستی) اعم از مرد و زن باشد. زیر پا نهادن یا بی اعتنائی به حقوق و آزادی های زنان چه در دستگاه های دولتی و چه در محیط کار یا خیابان یا خانواده و زایشگاه و کودکستان و غیره باید همچون دزدی و جنایت، تبهکاری به حساب آید و ترس و فرار از مجازات ارتکاب به آن، همچون ترس از مجازات تبهکاری های دیگر در فرهنگ عامه جا بیافتد.
حاشیه:
تک تک این تزها فشرده و پر از پرسش ها ی مطرح ناشده و پاسخ های داده نشده اند. برای مثال: اصلا جنبش زنان چیست و فعلاً کجاست که چنین هدف هائی را بر پرچم خود بنویسد؟ معنی فمینیسم چیست و صحبت از کدام فمینیسم است؟ ربط دولت فمینیستی با دولت کارگری و سوسیالیستی چیست؟ چرا دولت سوسیالیستی نیاز به فمینیسم دارد؟ در حکومت شورائی فمینسیم چگونه حضور و اعمال قدرت می یابد؟ اصلا آیا در شوراهای محلات و محیط کار، در شرائط ایران امروز، می شود ایده های فمینیستی را مطرح کرد و به کرسی نشاند؟ اگر حکومت شورائی در ایران برقرار بشود، آیا شوراها ی فعلا عمدتاً مردانه و قویاً مرد سالار و بشدت اسیر اندشه های مذهبی امکان نفس کشیدن و نُطُق کشیدن به زنان می دهند تا اصلا ابراز وجود کنند؟ این صورت مسئله ها در مناطق ملی قبیله ای ناموس پرست فرضاً با حکومت های خودمختار چگونه عملی شدنی است؟ تضادهای فرهنگی و رسوبات سنگواره شده و ناشکننده ی میان سنت و مدرنیسم و مدرنیته را چگونه باید حل کرد؟ …. با میلیون ها زن معتقد و مبّلغ و مدافع فعال مردسالاری و ارتجاعیت و زنان حامی سرسخت بی حقی زنان و کهتری شان چه باید کرد؟ … و پرسش های بی پاسخ دیگر. من فقط تلنگری زدم. بقیه اش با شما! بجای شعارهای توخالی ” مبارک باد 8 مارس!” و ” خجسته باد 8 مارس!”، به مسائل رهائی زنان که هشتم مارس منادی آن است فکر کنیم!