ما در جامعهای طبقاتی زندگی میکنیم و این موضوع آنقدر بدیهی است که انگار یک امر طبیعی است و از شدت این بدیهی و طبیعی بهنظر آمدن، به فراموشی سپرده میشود. جامعهی طبقاتیِ فعلی برخلاف جامعهی طبقاتیِ قبلی که بر اساس ارباب و رعیت بود، بر پایههای سرمایهدار و کارگر بنا شده است. یعنی اگر در جامعهی قبلی رعیت به زمینِ ارباب بسته بود و با کار خود در زمین برای اربابْ اسبابِ معاش و تجمل و … تهیه میکرد، الان کارگران در قبال مزدی برای نیروی کارشان، که آن را در بازار به سرمایهدارِ صاحبِ ابزار و اَدوات تولید فروختهاند، استثمار میشوند. مصرف نیروی کار آنها در محیطهای کار و تولید، برای سرمایهدار ارزشی بیشتر از آنکه برای خرید آن پرداخته است، تولید میکنند و همین میشود پایه و بنیاد اساسی جامعهی سرمایهداری.
یعنی جامعهی سرمایهداری در اصلش چیزی غیر از این استثمار کارگران توسط سرمایهداران و شکاف و تضاد بین آنها نیست و نمیتوان این جامعه را بدون این استثمار و تضاد متصور شد. همینکه جامعه به دو طبقهی اقلیتِ دارندهی سرمایه و ابزار تولید در یکسو و طبقهی اکثریت صاحب نیروی کار در سوی دیگر تقسیم میشود، لذا نتایج و تبعات این تقسیم در عرصهی زیست روزمرهی اجتماع خود را بازمیتاباند.
بنابراین مظاهر و انواع و اقسام اجحافاتی که ما در اطرافمان دیده و خودمان نیز با آنها دستوپنجه نرم میکنیم و رنجها و سختیهایی که بر اقشار فرودست اعم از کارگران و بیکاران و دهقانان فرودست وارد میشود، همگی برآمده از محتوای این جامعه بوده و از آن جداشدنی نیستند. طبقات فرودست همهروزه با مشکلات و سختی در تغذیه، سلامت و بهداشت، آموزش، مسکن، تفریح و سرگرمی و … مواجهند و هرچهکار میکنند باز قطعاً مشکلاتشان رفع نشده و در نبردی روزمره به سر میبرند.
از سوی دیگر ما با بهاصطلاح بزههایی در اطرافمان مواجهیم، اعم از فحشا، دزدی، فروش مواد مخدر، زورگیری و … . در واقع خود جامعه برای برخی از افرادش راهی جز موارد بالا برای زندهماندن باقی نمیگذارد و آحادی از جامعه راهی جز این نمیبینند که با بهجانخریدن خطر زندان و … تن به این کارهای ناصواب بزنند.
برای سردمداران سرمایهدار جامعه و برای قلمبهدستان مزدور همان سردمداران که در دانشگاهها و مطبوعات و مجلات و در بهاصطلاح اندیشکدهها و … مشغول تولید مثلاً فکر و مقاله و جزوه و کتاب و تحلیلاند، تمامی مواردی که در بالا آمد و همانطور که گفتیم ذاتیِ جامعهی طبقاتیِ فعلی هستند، زیر عنوان انواع و اقسام آسیبهای اجتماعی دستهبندی میشوند. آنها برای اینکه اصل موضوع، که بسیار ساده نیز هست و همان مسئلهی استثمار و شکاف و تضاد طبقاتی است، را بیان نکنند مجبورند بهطور مدام و یکریز در رسانهها و مطبوعات و کلاسهای درس و کتابهایشان مهملات به هم ببافند. آنها مجبورند جامعه را زیر کوهی از دروغها و کذبها و تبلیغات و در کنار اینها زیر انبوهی از دستورالعملها و توصیههای اخلاقی و بهاصطلاح نوعدوستانه و انساندوستانه و در اصل شیادی و شارلاتانیسم دفن کنند و در کنار برباد دادن انرژی و منابع جامعه، طبقات فرودست را در کرختی و رخوت و بیعملی نگاه دارند تا اربابانشان به سیاق سابق سوار بر اسب مراد، همچنان به پیشبرانند و بتازند.
اصل کلی نظرگاهیِ این قلمبهمزدان تحت نام پرطمطراق علم جامعهشناسی مطرح میشود که در واقع نه علم، بلکه دمودستگاه پردازش تحمیق و کذب و دروغ است. اصل این است که تمامی آنچیزهایی که در جامعهی فعلی راه گریزی از آنها نداریم، و رفع حداقلی آنها محتاج مبارزه و تلاش فراوان است و رفع کلی آنها محتاج انحلال وضع موجود و گذر تاریخی از این وضعیت است، را به عنوان آسیبها و بزهها و مشکلاتی در نظر گرفته شوند که یا برآمده از مدیریت بد، اشتباه فردی و …. هستند و یا نتیجهی طبیعت و ذات انسان و جامعه. درواقع آنچه اصل است را فرع جلوه میدهند تا بدینگونه زیست زالوصفت خود و انگلوار اربابانشان بیشتر دوام یابد. برای اینها زندگیهای اقشار فرودست و هستیِ آنها دادهها و اطلاعات میدانیای است که دستآخر تبدیل به یکسری نمودار و جدول و عدد میشود و در نهایت دستورالعملهایی به دولتمردان و توصیههای اخلاقیای و آموزشهای فرهنگی برای همان اقشار و طبقات فرودست که دوام بیآورند و دم نیاورند. این نوشتههای جامعهشناسانه و آسیبشناسانه به طبقات و انسانهای فرودست به شکل اصطلاحاً آبژکتیو و شیگونه نگاه میکنند و آنها را توده و لختهای منفعل و بیعمل پیشفرض میگیرند و نه کسانی که آفریننده و تولیدکنندهی کل ثروت اجتماعیاند و کسانی که واجد زیست و آگاهیِ فعال میتوانند بشوند.
به عنوان نمونه، میتوانید به تارنگاشتی چون ایلنا (خبرگزاری کار ایران) نظر بیاندازید که سرشار از گزارش های میدانی و مصاحبهها با بهاصطلاح کارشناسان و صاحبنظران متفاوت است. همین منش را با رنگولعابی روشنفکرانهتر و با گرایش چپ میتوانید نزد سایت میدان سراغ بگیرید. این نگرشها علاوه بر لاپوشانی و آدرس غلط دادن و «شی و چیز» دیدن زندگی کارگران و درعین حال قیّمخواه دانستن اقشار فرودست و خود را قیّم آنها دانستن، یک فضای احساسی و عاطفی و دلسوزانه ایجاد میکنند و بدینوسیله به راهکار خیریهای دامن میزنند. ناگفته آشکار است که خیریه یک شکل و عملی است که هم عوامل و بهرهمندان از استثمار را بانی خیر و آدم صالح معرفی میکند و هم محملی میشود برای تظاهر و جلوهفروشی و البته کمی هم رفع عذاب وجدان خود طبقات دارا. در همین راستا این به اصطلاح عالمان بیصفت، کمبود سرمایههای فرهنگی را از علل گرایش به بزه در جامعه میدانند و درکنار زندان و داغ و درفش، از راهکارهایشان آموزش فرهنگی و درواقع سربهراه کردن افراد ناباب و بههنجارسازی و جامعهپذیرکردن آنها است.
همچنین از مهمترین کارکردهای این جامعهشناسی آسیبشناسانه حفظ کارگران به لحاظ سیاسی در صفوف لیبرالیسم و یا صُور دیگر ایدئولوژیهای طبقهی حاکمه است. طبقهی حاکمه برای تداوم سلطهاش احتیاج به استیلا و زور با هم دارد، و این جامعهشناسی در مسیر استیلا بسیار یاریرسان اربابانش است و وظیفهاش ایجاد توهم سرمایهداریِ خوب و سرمایهداریِ انسانیشده است.۱
***
پس برای یک فرد متعهد که در متن و بطن آحاد فرودست و طبقهی کارگر است و وفادار به جهان و آرمان کارگری است، وقتی که در خصوص زیست کارگران و مشکلات و رنج آنها و ابعاد گوناگون هستی آنها و یا یک اعتراض و اعتصاب کارگری مینویسد، به شدت باید مراقب باشد که از مفاسد و انحطاطهای گفته شده در بالا بر حذر باشد: از نگاه آسیبشناسانه و جامعهشناسانه تا داده و شیء دیدن کارگران، از نگاه اخلاقی و احساسی تا راهکارهای خیریهای و فرهنگی. برای دور ماندن از اینها، یک گزارش کارگری از یکسو همواره باید خود را به همان تنش و شکاف اصلی، که تضاد کارمزدی و سرمایه باشد، متصل نگاه دارد و از سوی دیگر باید بتواند گامی از میان هزاران هزار گام در جهت مبارزهی طبقاتی و کارگران باشد و در کنار افشاگری از وضعیت و تبعات سرمایهداری، ظلم و ستم سرمایهداران، تعدیِ قانون و دولت طبقهی حاکم و … در صورت لزوم و امکان افقهای عملی و راهکارهای جانشینی را بپروراند که هم به بهبود وضعیت شرایط کار و زیست کارگران منجر شود و هم به پیشبرد آگاهی و مبارزهی کارگران.
باید تلاش کرد تا هر چه بیشتر تمامی ابعاد زندگی کارگران و اعتراضات و مبارزاتشان ثبت و ضبط شود تا زمینه و زمانه را بتوانیم تغییر دهیم: خط کارگرینویسی. تاریخ مبارزات ما کارگران و ستمدیدهگان سرشار از نمونههای درخشان این خط است؛ چه در ایران و چه در باقی کشورها. چه در قالب مقاله و کتاب گزارشیـتحلیلی و چه در قالب شعر و داستان و … . آنچه در گذشته بوده است را بازیابی خواهیم کرد و آنچه باید باشد را ایجاد.
از: مجله کارخانه