جهان پسا شوروی….
رشد شتابان تروریسم در منطقه یی وسیع از میندانائو و آسیای مرکزی و خاورمیانه تا آفریقای شمالی و کشیده شدن دامنه های آن به قلب اروپا خصلت نماترین ویژه گی جهان معاصر است. ظهور مستمر انواع و اقسام جریانها و سازمانهای حرفه یی تروریستی – که فی الحال آخرین نمونه ی در حال اضمحلال آن داعش است- در متن یک جنگ بی پایان قابل تامل و ارزیابی است. جنگی که ارتفاع کوتاهترین شعله هایش از مرزهای شمالی پاکستان تا افغانستان و عراق و سوریه و لیبی و یمن سرکشیده و هیچ چشم اندازی برای خاتمه ی آن متصور نیست. این جنگها در کنار زایش و گسترش تروریسم در متن اعتلای اسلام سیاسی و بنیادگرا – به عنوان خوراک ایدئولوژیک آنها- نتیجه ی “ختم خطر سرخها” و دستاورد خاتمه ی جنگ سرد و مراسم اختتامیه ی کمونیسم روسی و جشن با شکوه افتتاحیه ی پایان تاریخ و فتح “دنیای قشنگ نو”ی پسادیوار برلین و فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و شکلبندی “نظام جهانی نو” است. و چندان اتفاقی نیست که نطفه ی جنگهای داخلی معاصر و تروریسم دقیقا در سرزمینی (افغانستان) نضج بسته که محل تلاقی دو امپریالیسم- یکی رو به زوال (شوروی دوران فسیلها) و دیگری در حال عروج (آمریکایِ بوشها – ریگان)- بوده است. با استراتژی ضدکمونیستی “کمربند سبز” برژینسکی! در واقع خاستگاه جنگهای بی پایان منطقه و پایگاه اصلی تروریسم معاصر در جهان کنونی برآیند یک استراتژی امپریالیستی است که نخستین هدف اش مهار “کمونیسم روسی” از طریق پائین کشیدن پرچم یک دولت “چپ رفرمیست” در افغانستان بوده است. مضاف به اینکه هراس امپریالیسم امریکا و متحدان اروپایی اش از عروج کمونیستها پس از تعمیق بحران رژیم شاه و امکان قدرت گیری چپ در ایران یکی از مولفه های امکان سازی برای رشد اسلام سیاسی است. در ایرانِ پساپهلوی اسلام سیاسی با ماهیت سرمایه داری نئولیبرال پاسخی کاپیتالیستی به یک بحران کاپیتالیستی بود که می باید رسالتِ خونین و بر زمین مانده ی ناشی از استیصال و شلخته گی شاه را جمع و جارو می کرد. زدن نهاییِ چپ و نئولیبرالیزه کردن اقتصاد سیاسی. چنان که چنین کرد. در کنار حمایت مادی و معنوی از جریانهای بنیادگرای شیعی در رقابت با قطبهای جدید قدرت دولتی از جمله ترکیه و عربستان! به تعبیر گراهام فولر امریکای ریگان خود را آماده می کرد که تمام تشکیلات ناتو را در دوران کمونیسم زدایی و خلاصی از “شر سرخ” ها با یک تهدید ساخته گی جدید حفظ کند. این “تهدید جدید” اسلام سیاسیِ در قدرت اما مهار شده و گروهای حاشیه یی آن بودند. غافل از اینکه تعارض ها و تناقض های سیاسی این استراتژی یک روز گریباناش را خواهد گرفت. آن روز 11 سپتامبر بود و ضربه ی کاری القاعده در قلب سرمایه داری!
افعیِ این روزگار ادبار زده ی خونبار اما یک سرِ قطع شده دارد:
فقدان قدرت دولتی هژمون جایگزین در جغرافیایِ سیاسی تحت سلطه ی رژیم پهلوی. بعد از سقوط شاه – که به عنوان پایگاه امپریالیسم آمریکا تنها اهرم هژمون سرمایه داری غرب در منطقه به شمار می رفت و کم و بیش مورد توافق و پذیرش روسها نیز واقع شده بود- و متعاقب به قدرت رسیدن جمهوری اسلامی از چهار سو تلاش شده است که جای خالی چنان مرکز ثقلی پر شود. صدام حسین و تا حدودی ضیاالحق بزرگترین ناکامان این دره ی سیاه و بی انتها بودند. جنگ ایران و عراق بی فرجام و با خسارات سنگین به هر دو طرف نیمه کاره رها شد. بزرگترین “نعمت” این جنگ رهایی اسرائیلیها از شر صدام حسین؛ ایجاد تشتت در میان دولتهای عربی، تضعیف سازمان تهاجمی نیروهای رادیکال فلسطینی و شکل بندی گروه های ارتجاعی مانند حماس و البته تثبیت نسبی جمهوری اسلامی بود. در این مدت حزب نئولیبرال عدالت و توسعه ی ترکیه توانست کودتاهای پی در پی ژنرالها را مهار کند و از طریق سرمایه گذاری خارجی و توریسم و خط لوله باکو- جیهان – تفلیس و حمایت از جریانهای “اخوان المسلمینی” و البته رشد اقتصادی جای پایی در منطقه برای خود باز کند. در حالیکه مصر حسنی مبارک درگیر تنشهای داخلی بود عربستانِ فهد توانست تاج شاه ایران را در اوپک به قاپد و آهسته اما پیوسته به یک قدرت سیاسی مدعی در منطقه تبدیل شود. این حجم بد قواره اما دو قدرت متنازع و متخاصم نیز دارد. ج ا ایران و رژیم صهیونیستی اسرائیل! فروپاشی شوروی از یک سو در کنار رشد اقتصادی چین و افول هژمونی آمریکا در منطقه ی مورد مناقشه از سوی دیگر به موازات عروج تدریجی فدراسیون روسیه ی پوتین بیش از پیش این چهار قدرت مدعی را در مقابل هم قرار داده است. اینک مساله به ساده گی این است:
تا زمانی که یکی از این قدرتهای منطقه یی (ج.ا ایران/ عربستان/ ترکیه و اسرائیل) به شکل نهایی هژمون نشود و خلا ناشی از فقدان شاه را پر نکند شعله های جنگ در تمام کشورهای درگیر رو به خاموشی نخواهد نهاد و هرآینه سر و کله ی یک گروه جدید تروریستی پیدا خواهد شد و جنگی جدید جای جنگی قدیمی خواهد لمید. من نام این فرایند باطل را “جنگ بی پایان” نام نهاده ام و در مقالات متعدد و مصاحبه های مکرر آن را تبیین کرده ام. پیدا شدن سر و کله ی هیات طالبان در تهران و تلاشهای واشنگتن و مسکو و تهران برای دلربایی از جنایتکارترین و شرورترین و خبیثترین تروریستهای عصر ما نه فقط اتفاقی نیست بلکه در راستای استراتژی هژمونی منطقه یی با استفاده از تمام ظرفیت های موجود حتا جانیان حرفه یی جنگی است. باری…..
منابع دست اول کتاب!
کتاب « قلبام را در دشت لیلی به خاک بسپار» روایتی حیرت انگیز و شگفت ناک و یکسره واقعی از این داستان خونین است. بنمایه ی اصلی کتاب سرگذشت عجیب جان واکر لیند از نوجوانی و نحوه ی آشنایی او با گرایش های اسلام سیاسی در آمریکا و عزیمت به یمن و سپس پاکستان و بعد ملحق شدن به القاعده در آستانه ی واقعه ی 11 سپتامبر است. کتاب ضمن پرده برداری از نحوه ی فعالیت شبکه های اسلام بنیادگرا در آمریکا به توصیف واقعی فعالیت هایی می پردازد که با پولهای شیوخ ناحیه ی خلیج و حمایت مستقیم دولت پاکستان و چشم بستن دولت آمریکا بر این کنشها از شهروندان غربی برای پیوستن به القاعده عضوگیری می کنند.
با وجودی که سیر تحولات داستان پیش از ظهور داعش جاری شده است اما با مطالعه ی نحوه ی همبسته گی و اتصال جان واکر لیند به القاعده به سادگی میتوان چند و چون الحاق هزاران جهادی غربی به صفوف داعش را فهمید.
کتاب « قلبم را….» اگرچه فراگیرنده ی فرایند وقایع شگفت انگیز زنده گی یک شهروند آمریکایی از اسلام آوردن تا پیوستن به القاعده است اما درواقع مانیفست گویای ماهیت نظری و تشکیلاتی و شکل شیوع اسلام سیاسی از آمریکا تا آفریقا و آسیای میانه و خاورمیانه است. کتاب فراتر از ترجمان سنتی و شناخته شده و مالوف است. « قلبم را در دشت لیلی به خاک بسپار» در درجه ی نخست ترجمان و تلخیص سه کتاب مستند است:
1.My Heart Became Attached.
نوشته ي مارك كوكيس ؛ دکترای تاریخ بین الملل و استاد دانشگاه بوستون. کوکیس – که از دوستان نگارنده است- که نام فرعی کتاب خود را “ادیسه ی عجیب جان واکر لیند” نهاده در جست و جوی کشف اسرار هولناک این ادیسه خود شخصا با تحمل تمام خطرات واقعی کل مسیر سفر اولین عضو آمریکایی القاعد از آمریکا به یمن تا مدارس اسلامی پیشاور و مراکز نظامی آموزشی القاعده را پیموده و همراه با سه مترجم و چند راهنمای بومی از نزدیک با افراد مرتبط با جان به گفت و گو نشسته است.
- The Wrong Enemy.
نوشته ي كارلوتا گال. خانم گال که دوازده سال خبرنگار نیویورک تایمز در پاکستان بوده و به خاطر نوشتن این کتاب جایزه پولیتزر گرفته است با استناد به تحقیقات و مشاهدات عینی خود به ما نشان میدهد که آمریکایی ها به اشتباه القاعده را در افغانستان دنبال میکنند و بیهوده طالبان را زیر ضرب میگیرند. گال به وضح ساز و کارهای ایدئولوژیک و نظامی امنیتیِ حاکم بر مدارس دینی و آموزشگاه های تربیتی و اردوگاه های نظامی در شمال پاکستان را ترسیم میکند. مراکزی که با پولِ نفتی و بی دریغ شیوخ حاشیه ی خلیج اداره میشوند و تحت حمایت مستقیم سازمان اطلاعاتی پاکستان ISI هستند. به نظر مستند خانم گال بدون برچیدن این پایگاه ها و قطع کمک های سخاوتمندانه ی مالی شیوخ منطقه و بی آن که تکلیف دولت پاکستان به عنوان حامی اصلی طالبان و القاعده روشن شود مبارزه با این سازمانها راه به جایی نخواهد برد.
- Getting Away With Murder.
نوشته ی ریچارد ماهونی عضو ارشد حزب دموکرات. او که مدتی سناتور این حزب از آریزونا بوده و پیش و پس از 11 سپتامبر در اتاق فکرهای پنتاگون حضور داشته است با استناد به مدارک معتبر دولتی نشان میدهد که رقبای جمهوریخواه اش چگونه به نشو و نمای گروه های تروریستی، ضدکمونیستی و به ویژه القاعده از یمن تا افغانستان کومک کرده اند.
علاوه بر ترجمه و تلخیص این سه کتاب کوشیده ام با کشش شش دانگ در ریزه کاری های فیلم مستند و تکان دهنده ی جیمی دوران تحت عنوان The Convoy of Death خم شوم و از نکات کلیدی آن در خصوص نحوه ی کشتار اسیران زخمی در دشت لیلی یادداشت بردارم. این فیلم هولناک و افشاگر – که گوشه یی از جنگ مجنونان در قلعه جنگی را به تصویر کشیده و سیمای در هم شکسته ی اسیران طالبان در کانتینرها را مستند کرده گوشه هایی از کتاب ما را نیز آب بندی کرده است.
به جز اینها و از آنجا که کتاب دشت لیلی دومین اثر نگارنده پس از کتاب “ظهور و سقوط بنیادگرایی در افغانستان” است و من طی چهل سال گذشته با وقایع این کشور از نزدیک آشنا و درگیر بوده ام و از طریق مشاهدات عینی و دوستان بی شمارم در آن دیار در جریان جنگ بی پایان در این “سرزمین ویران” و “بی پرنده و بهار” – به تعبیر الیوت – قرار گرفته ام تلاش کرده ام علاوه بر منابع پیش گفته به تمام گزارش های مستند و معتبری که در رسانه های کم و بیش مستقل – از جمله گاردین – منتشر شده و به حوادث جنگ پرداخته است سر بکشم. مضاف به اینکه ضمن مکاتبه با دوست و همکارم پروفسور کوکیس حفره های خالی ادیسه ی او را نیز پر کرده ام. منابع اصلی کتاب دشت لیلی را رفیق نازنین ام نیکی قنبری با اهتمام تمام از دست دوم فروشیهای امریکا و اروپا برایم تهیه کرده. بدون حتا یکی از این منابع تدوین نهایی کتاب به شکل کنونی ممکن نمی شد.
نکته ی دیگر اینکه وقایع اتفاقیه ی داستان بسیار هولناکتر از آنی است که در کتاب آمده. به ویژه بخش جنگ مجنونان در قلعه جنگی و حوادثی که در کانتینرهای اسیران از سوی سربازان تحت فرماندهی عبدالرشید دوستم – ژنرال سابق و مارشال کنونی- رخ داده. بعد از انتقال اسیران به زندان شبرغان! نگارنده کوشیده است تا جایی که به اصل و اساس داستان لطمه نخورد این جنایات را تلطیف کند! با این حال شک ندارم که خواننده حین مطالعه گمان خواهد زد که در ترسیم سیمای پلشت جنگ مبالغه شده! و نکته ی مهمتر که نباید مکتوم بماند این است که جنایت جنگی از سوی هر دو طرف جنگ به صورت وقیحانه و در سبعانه ترین شکل ممکن اتفاق افتاده است. هم از سوی طالبان و القاعده و هم از جانب گروه های موسوم به ائتلاف شمال که با چهره ی متمدنانه و پشتیبانی همه سویه ی جهان دموکراسی خواه – از آمریکا و اروپا گرفته تا روسیه و ایران – روی تاتار را سفید کرده اند! طالبان و القاعده هرگز ادعای تمدن و دموکراسی نداشته اند. ارتکاب جنایت از سوی این جبهه امری طبیعی و رایج و شرعی است. اما این درجه بی مانند از وقاحت و سبعیت در ارتکاب جنایت از سوی دموکراسی خواهان و حقوق بشری های جهان نو بر مکتوم مانده یی است که کتاب دشت لیلی می کوشد از آن رونمایی کند!!
کتاب با یازده پاره آب بندی شده و در پایان ضمن تدوین خلاصه ی منابع و ماخذ فشرده یی از موضوع داستان به انگلیسی آمده است. در بخش نهایی به عنوان “بعد از تحریر” سلسله مباحثی تحت عنوان “خاستگاه تروریسم در جهان معاصر” لحاظ شده است.
هرچند کتاب « قلبم را در دشت لیلی به خاک بسپار» با وسواس و وسوسه ی بسیار در یک بازه ی زمانی چهار ساله ترجمه و تالیف شده است اما انگیزه ی نوشتن آن بعد از 11 سپتامبر و حضور جان واکر لیند در صفوف القاعده و دستگیری و شکنجه ی او در کنار جنایت هولناک دشت لیلی همواره یکی از دغدغه های من بوده است. نکته ی قابل تامل اینکه ابعاد چنین جنایتی به قدری وحشتناک است که حتا دستور مکتوب باراک اوباما به مقامات پنتاگون و اف بی آی برای رسیده گی به آن راه به جایی نبرده است. امید که این کتاب فراتر از یک داستان واقعی تکاندهنده و افشاگرانه گامی در راستای هشدار نسبت به تکرار جنایت های مشابه در همه ی کشورهای درگیر تروریسم و اسلام سیاسی/ بنیادگرا باشد.
چاپ اول این کتاب از سوی موسسه انتشاراتی نگاه در 342 صفحه – در تهران – منتشر شده است.
محمد قراگوزلو/ 21 اسفند 1399