ویژه ده دسامبر روز جهانی حقوق بشر
—————
پیکاری تازه برای حقوق بشر
۹ آذرماه «روز جهانی حقوق بشر» است. درست یک روز پس از سالروز قتل محمدجعفر پوینده جامعهشناس، نویسنده و مترجمی که «ماموران خودسر» وزارت اطلاعات او را در ۱۸ آذر ۷۷ کشتند. پوینده این کتاب را در سالهای واپسین رندگیاش ترجمه کرده که شامل متن اعلامیه حقوق بشر و تاریخچه شکلگیری و تصویب آن است. ادامه مطلب….
اعلامیه جهانی حقوق بشر
تصويب شده در سازمان ملل متحد
یک دسامبر 1940
ترجمه محمد جعفر پوینده
—————
مارکس و حقوق بشر – جی. جی. برنکرت
1- مقدمه
پیرامون حقوق بشر در فلسفه معاصر تفسیرهای فراوانی وجود دارد. گفتهاند حقوق بشر پای انسان را بر مبنای محکمی قرار میدهد، گفتهاند حقوق بشر موجبات شان انسانی را فراهم میآورد و جانمایه احترام به انسانهاست.(1) برخی مدعیاند اهمیت اساسی حقوق بشر این است که نه فقط در جامعه مدرن غرب، بلکه برای کل جامعه بشری از مدرن تا باستان و از غرب تا شرق از اعتبار برخوردار است. بنا بر این نظر، از حقوق بشر میتوان در ارزیابی زندگی و عملکرد اجتماعی همه افراد بشر طی تاریخ بهره جست. ادامه مطلب..
——————
آیا یک مارکسیست می تواند به حقوق بشر باور داشته باشد؟
استیون لوکس
پرسش فوق را میتوان به دو صورت کاملا متفاوت مطرح کرد. یکی از دیدگاه جرمی بنتام، یعنی از نقطهنظر فایدهباورانه(UTILIARIAN). او حقوق طبیعی را “پوچ و بی معنی”و حقوق طبیعی خدشهناپذیر را “واقعا پوچ و بیمعنی” میدانست. از این روست که مثلا سر جورج کورن. وال. لویس اصطلاحهایی همچون “حقوق اصیل، حقوق طبیعی، حقوق نسخناپذیر، حقوق جداییناپذیر، حقوق خدشهناپذیر، حقوق ارثی، حقوق ذاتی” (1) و غیره را حقوقی میدانست که: “سرچشمۀ آنها در تئوری وضع طبیعی و قرارداد اجتماعی قرار دارد؛ اما از این حقوق اغلب کسانی استفاده میکنند که این نظریهی پوچ و زیانآور را هرگز نشنیدهاند و اگر از آن اطلاع داشتند احتمالا آن را رد میکردند. ادامه مطلب..
——————
مارکسیسم و حقوق
آیا یک مارکسیست موظف است به حقوق بشر باور داشته باشد؟
دورسیلا کورنل
ترجمه ح.ریاحی
آیا یک مارکسیست مجاز است به مساله حقوق بشر باور داشته باشد؟ استفان لوکس در یکی از شمارههای اخیر مجله (praxis International) این پرسش را طرح میکند و از دیدگاه خود به آن پاسخ میدهد. لوکس نتیجهگیری میکند که یک مارکسیست اجازه ندارد به مساله حقوق بشر باور داشته باشد. طبق نظر او باور به حقوق بشر به رویزیونیسم آلوده است. شیوه طرح پرسش از جانب لوکس طنزآمیز است. واژه “مجاز بودن” دلالت به فاعلی دارد که مفعول، آن را شدیدا محدود کرده است. در فرمولبندی لوکس کتابها- در این مورد آثار کلاسیک “واقعی” – معین میکنند که مارکسیستها اجازه دارند چه کاری را انجام دهند. ادامه مطلب…
——————
بنیادهای فلسفی حقوق بشر
میهائیلو مارکوویچ
حقوق بشر و آزادیهای پایهایی از جمله دستآوردهای سترگ انقلابهای دموکراتیک گذشتهاند. این حقوق در هر جامعهایی شرط لازم – اگر نه کافی- زندگی آزاد انسان را تشکیل میدهد. نقد این حقوق از زاویه نفی یا بیارزش کردن آنها صرفاً به مثابه حقوق “رسمی”، “انتزاعی” یا “بورژوایی” از مفهوم تاریخی تهی است و بیانگر تاریکاندیشی زیانباری است، مخصوصاً آنگاه که این تاریکاندیشی از جوامعی برآمده باشد که نه تنها مرحله بورژوایی انقلاب را پشت سر نگذاشتهاند بلکه هنوز به آن نزدیک هم نشدهاند. ادامه مطلب…
——————
حقوق بشر و چپ. سوء تفاهم یا تناقض؟
آرش سرکوهی
موضع گیری در برابر حقوق بشر همواره یکی از مهمترین دغدغههای چپ، به ویژه بخشهای رادیکال آن در ایران و در جهان بوده است. بیش از همه طرح مالکیت خصوصی به عنوان یکی از حقوقهای بشر و مخالفت بخشی از چپ با این مفهوم، سبب شده است تا کسان و جریانهای مختلفی، که به چپ به معنای گسترده آن تعلق دارند، با حقوق بشر مخالف کرده و آن را “بورژوائی” یا “لیبرال” بخوانند. این مخالفتها حداقل از زمان مارکس که حقوق بشر بورژوائی را نقد میکرد آغاز شده، به دوران جنگ سرد و رویارویی دو قطب اردوگاه شرق سابق و سرمایه داری حادتر شده و تا به امروز ادامه دارد. به ویژه به دوران جنگ سرد و جهان دو قطبی مفهوم حقوق بشر به عنوان شرط ضروری دموکراسی در برابر مفهوم عدالت اجتماعی قرار گرفت. پس از انقلاب ۵۷ بخشی از چپ سنتی ایران بر تقدم مبارزه با امپریالیسم بر حقوق بشر و دموکراسی تاکید کرد و با دیکتاتوری مذهبی همراه شد.