در سرمای خشک و سوزنده ی تهران
کودک کار
با انگشتان کوچک و سرخش
به شیشه ماشین می زند
در دستان کوچکش ، دسته ی گلی برای فروش
شیشه ی ماشین پایین می آید و
گرمایی مطبوع از داخل ماشین بر صورت کودک می نشیند
گرمای مطبوع اما دیری نمی پاید
وشلاق سرد زمستانی
دوباره از سر می گیرد
********************
دزدان انقلاب
حاکمان وقت
عربده کشان مناره و منبر
رانت خواران چپاولگر
در لواسان های بی دردی
و جای خالی رفیقان در لحظه های تصمیم